2016 و به قدرت رسیدن شوکت میرضیایف در سیاست خارجی ازبکستان به ویژه در رابطه با تاجیکستان به وقوع پیوسته است این پرسش را مطرح میکند که دلایل و زمینههای تنشزدایی و غیرامنیتیسازی در مناسبات تاجیکستان ...
بیشتر
2016 و به قدرت رسیدن شوکت میرضیایف در سیاست خارجی ازبکستان به ویژه در رابطه با تاجیکستان به وقوع پیوسته است این پرسش را مطرح میکند که دلایل و زمینههای تنشزدایی و غیرامنیتیسازی در مناسبات تاجیکستان و ازبکستان چیست؟ و این امر چه آثار و پیامدهایی را به دنبال داشته است؟در پاسخ به پرسشهای یاد شده این فرضیه میتواند مطرح شود که «تغییر رهبری در ازبکستان و کوشش شوکت میرضیایف در خروج از کیش شخصیت اسلام کریماف و رشد و توسعه اقتصادی در عرصه داخلی و گسترش خطوط انتقال انرژی و کریدورهای ارتباطی و ترانزیتی در عرصه منطقهای موجب بروز تحول در سیاست خارجی ازبکستان و تقویت همکاریهای منطقهای با مشارکت پنج کشور منطقه آسیای مرکزی شده است». به منظور ارزیابی فرضیه مطرح شده این مقاله به شیوه توصیفی- تحلیلی و با کاربست مفاهیم و مولفههای نظری امنیتیسازی و غیر امنیتیسازی که در چارچوب مکتب امنیتی کپنهاگ مطرح شده است، وضعیت مناسبات تاجیکستان و ازبکستان را در دو دوره زمانی مشخص یعنی دوره امنیتیسازی (1991 تا 2016) و دوره غیر امنیتی سازی (سپتامبر 2016 تا کنون مورد توجه قرار داده است. در مقطع زمانی اول که دوره تقریبا طولانی رهبری اسلام کریماف در ازبکستان (1991 تا 2016 میلادی) را در بر میگیرد در روند مناسبات ازبکستان با تاجیکستان، بسیاری از موضوعات اجتماعی (قومیت، زبان و فرهنگ) و اقتصادی (منابع آبی و محیط زیستی) از وضعیت طبیعی و عادی خود خارج شده و جنبه سیاسی و امنیتی به خود گرفت. اما در مقطع زمانی دوم با تغییر نخبگان و بازیگران (کنشگران) امنیتیساز در ازبکستان به ویژه افرادی مانند ویژه اسلام کریماف و رستم عنایتاف و قرار گرفتن فردی مانند شوکت میرضیایف در راس قدرت سیاسی، نوع گفتمان و ادبیات حاکم بر ازبکستان در رابطه با تاجیکستان نیز تغییر کرد که پیامد مهم آن تقویت همکاریهای منطقهای با مشارکت پنج کشور آسیای مرکزی در حوزههای مختلف بدون مشارکت قدرتهای بیرونی به ویژه فدراسیون روسیه و چین بوده است.
فدراسیون روسیه از جمله مهمترین و تاثیرگذارترین بازیگران «بازی بزرگ جدید» منطقه آسیای مرکزی طی ٢٥ سال گذشته بوده است و در راستای حفظ وضع موجود، احیا و تقویت جایگاه سنتی و هژمونیک روسیه در این ...
بیشتر
فدراسیون روسیه از جمله مهمترین و تاثیرگذارترین بازیگران «بازی بزرگ جدید» منطقه آسیای مرکزی طی ٢٥ سال گذشته بوده است و در راستای حفظ وضع موجود، احیا و تقویت جایگاه سنتی و هژمونیک روسیه در این منطقه، حفظ کشورهای منطقه در مدار سیاست خارجی و دفاعی مسکو و در نهایت مقابله با اهداف و سیاستهای قدرتهای رقیب به ویژه ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا، کوششهای متعددی را در سطح مناسبات دو جانبه با پنج کشور منطقه آسیای مرکزی و نیز در سطح سازوکارهای چند جانبه نظیر جامعه کشورهای مشترک المنافع، پیمان امنیت دسته جمعی، سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا به اجرا گذاشته است. در این بین، نکته شایان توجه این است که روند سیاست خارجی فدراسیون روسیه در قبال این مناطق متاثر از تحولات داخلی جامعه در حال گذار روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تحولات منطقهای و بینالمللی، روندی ایستا، خطی و ثابت را طی ننمود و به موازات شرایط داخلی روسیه، منطقه آسیای مرکزی و کیفیت مناسبات روسیه با جهان غرب، روندی بسیار پویا و متغیر را تجربه نمود. این روند پویا و متغیر این پرسش را مطرح میسازد که «سیر تحول و روند متغیر سیاست خارجی روسیه در قبال منطقه آسیای مرکزی چگونه و بر چه مبنایی قابل تببین میباشد؟». فرضیهای که در پاسخ به این پرسش مطرح میشود آن است که «روند شکلگیری و تکامل هویت ملی روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نوع تعریف این کشور از جایگاه، رسالت و موقعیت خود نسبت به بازیگران اصلی نظام بینالمللی، موجب شکلگیری روند متغیر سیاست خارجی روسیه در قبال منطقه آسیای مرکزی شده است». مقاله پیشرو به منظور پاسخ به پرسش یاد شده و ارزیابی فرضیه مذکور، خواهد کوشید با کاربست نظریه گفتمان (تغییر «در» گفتمان و تغییر «از» گفتمان) در چارچوب «گفتمانهای حاکم بر سیاست خارجی روسیه» طی 25 سال گذشته، درک بهتری از سیر تحول سیاست خارجی این کشور در قبال منطقه آسیای مرکزی در فاصله سالهای 1991 تا 2016 حاصل شود.