فهیمه خوانساری فرد؛ محمدعلی بصیری؛ عنایت الله یزدانی
دوره 24، شماره 102 ، مهر 1397، ، صفحه 60-97
چکیده
منطقه قفقار جنوبی یکی از حوزههای مهم در بررسی پدیده جداییطلبی میباشد. اما فارغ از علل و زمینههای بروز جداییطلبی، آنچه در بررسی جنبشهای جداییطلبانه در قفقاز جنوبی حائز اهمیت است این میباشد ...
بیشتر
منطقه قفقار جنوبی یکی از حوزههای مهم در بررسی پدیده جداییطلبی میباشد. اما فارغ از علل و زمینههای بروز جداییطلبی، آنچه در بررسی جنبشهای جداییطلبانه در قفقاز جنوبی حائز اهمیت است این میباشد که بهرغم اینکه بسیاری از گروههای قومی این منطقه در سالهای پساشوروی دارای تمایلات جداییطلبانه بودهاند؛ اما همه به یک میزان در این راستا موفق نبودهاند و تفاوتهای معناداری از این منظر در میان آنها وجود دارد. در بررسی علل این امر، نظریه چانهزنی قومی که جداییطلبی را بر مبنای روابط متقابل میان سه بازیگر گروههای قومی، دولت میزبان و دولت حامی و نیز وجود ابزارهای چانهزنی در دست گروههای قومی مورد ارزیابی قرار میدهد به نظر چارچوب نظری مناسبی میباشد. بنابراین، سؤال اصلی این مقاله این است که چرا برخی از گروههای قومی در پیگیری مطالبات جداییطلبانه و کسب استقلال سیاسی موفقتر از سایرین بودهاند؟ در واقع چه عواملی منجر به موفقیت و یا عدم موفقیت گروههای قومی در عرصه جداییطلبی میشوند؟ در مقام پاسخ به سؤالات فوق و به عنوان فرضیه مقاله باید گفت که هر چه ابزارهای بیشتری برای چانهزنی با دولت مرکزی در اختیار گروههای قومی باشد در عین حال که منجر به کسب امتیازات بیشتر از مرکز میشود، باعث میشود تا این گروهها بیشتر به سمت رادیکالیزه کردن تقاضاهای خود از دولت مرکزی حرکت کنند؛ به حدیکه در اختیار داشتن دو عامل مهم کنترل سرزمینی و بهرهمندی از حمایت خارجی- به عنوان دو ابزار مؤثر چانهزنی- میتواند گروههای قومی را به سمت جداییطلبی حتی با استفاده از ابزارهای خشونتآمیز سوق دهد. در این مقاله تلاش شده تا با رویکرد توصیفی-تحلیلی و بهرهمندی از ابزار کتابخانهای و آمار و اسناد نهادهای دولتی و بینالمللی، فرضیه فوق در ارتباط با جنبشهای جداییطلبانه در قفقاز جنوبی مورد آزمون قرار گیرد.