طبق نتایج حاصل از این مقاله به دلیل اشتراکات عمیق فرهنگی و تاریخی میان جمهوری اسلامی ایران و ترکیه و نیز وابستگی و تعلقات فضایی - جغرافیایی بین دو کشور با توجه به ظرفیت بالای اقتصاد پویای ترکیه، اهمیت ...
بیشتر
طبق نتایج حاصل از این مقاله به دلیل اشتراکات عمیق فرهنگی و تاریخی میان جمهوری اسلامی ایران و ترکیه و نیز وابستگی و تعلقات فضایی - جغرافیایی بین دو کشور با توجه به ظرفیت بالای اقتصاد پویای ترکیه، اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ترکیه و نیز ماهیت روابط تجاری جمهوری اسلامی ایران با ترکیه، ظرفیتهای ژئواکونومیک قابلتوجهی در بستر تعمیق همکاریهای منطقه آزاد ارس با مناطق آزاد ترکیه قابل تصور است. حتی با تعمیق مناسبات متقابل، نقشآفرینی مناطق آزاد ترکیه به عنوان دروازه ورودی و لولای اتصال منطقه آزاد ارس با اقتصادهای پیشرفته اروپا، اقتصادهای پویای حوزه مدیترانه و بازارهای شمال آفریقا دور از انتظار نیست. مقابلاً، بزرگترین مزیت جغرافیایی - اقتصادی منطقه آزاد ارس، علاوه بر موقعیت جغرافیایی و پیشینه تاریخی آن در زمینه تجارت، موقعیت آن در کانون راههای ارتباطی و مواصلاتی بینالمللی است که از این حیث این حوزه تجاری - صنعتی دارای ظرفیت خوب نقشآفرینی تحت عنوان پل ارتباطی اقتصاد داخل با محیط پیرامونی - بینالمللی و نیز حلقه اتصال و کانون رقابت و شکوفایی اقتصادهای پیرامونی - بینالمللی (بویژه اقتصاد ترکیه) و به تبع آن اقتصاد داخلی است. به عبارتی، منطقه آزاد ارس بلحاظ ژئواکونومیکی در موقعیتی است که میتوان با بهرهگیری از سیاستهای کارا و منعطف، بخش عظیمی از جریانات تجاری - اقتصادی و فرهنگی دهلیز ترکیه را از مسیر ارس به سوی آسیا هدایت کرد و از طرف دیگر، میتوان بخش گستردهای از جریانات آسیایی به سوی ترکیه و اروپا را از این طریق به مناطق آزاد ترکیه و از طریق آنها به بازارهای اروپا پیوند داد.
از پیامدهای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دگرگونی روابط قدرت و موازنه نیروها در سطوح منطقه ای و فعال شدن قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای جهت حضور و نفو ذ در حوزه جنوبی اتحاد جماهیر شوروی بود که پیش ...
بیشتر
از پیامدهای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دگرگونی روابط قدرت و موازنه نیروها در سطوح منطقه ای و فعال شدن قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای جهت حضور و نفو ذ در حوزه جنوبی اتحاد جماهیر شوروی بود که پیش از این به علت حضور اتحاد جماهیر شوروی قادر به ایفای نقش اساسی نبودند. جمهوری اسلامی ایران و ترکیه نیز به عنوان دو قدرت منطقه ای هم جوار با آسیای مرکزی و قفقاز که از نظر موقعیت جغرافیایی، تاریخی و تمدنی دارای سابقه طولانی هستند در بازی بزرگ نفوذ در دو حوزه مذکور نقش اساسی را ایفا می کنند. از این جهت، فهم مبنای سیاست خارجی دو کشور در سطح آسیای مرکزی و قفقاز و مولفه های تاثیرگذار بر آن حائز اهمیت است. در مقاله مزبور سعی می شود با توجه به توانمندی های ایران و ترک یه در سطح منطقه ای، اساس سیاست خارجی دو کشور که عامل مهمی در همگرایی و واگرایی آنها در دو حوزه مذکور است و همچنین پیامدهای آن توجه به نظریه ترکیبی مورد ارزیابی قرار گیرد. سوال اصلی این مقاله این است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در ژئوپلیت یک نوین آسیای مرکزی و قفقاز بر چه مبنایی قرار گرفته است؟ در این مقاله سعی بر آن است ، سیاست خارجی ایران و ترکیه در آسیای مرکزی و قفقاز در چارچوب چهار متغیر مشترک برآمده از نظریه جدید 2 شامل الگوی د وستی و دشمنی میان دولت ها، وابستگی متقابل امنیتی، مجاورت و نز دیکی جغرافیایی ، عوامل اقتصادی و عوامل ژئوپلیتیک قدرت که می توان به منابع غنی انرژی، قرار گرفتن و دارا بودن امکانات مسیر ترانزیتی و غیره اشاره کرد؛ مورد تحلیل قرار گیرد.
این مقاله با هدف بررسی روابط تهران و مسکو در دو دهه کنونی و نگاه دو دولت به یکدیگر، همکاریهای آنها را در عرصههای اقتصادی، فنی، نظامی، منطقهای و بین المللی و سرانجام، ...
بیشتر
این مقاله با هدف بررسی روابط تهران و مسکو در دو دهه کنونی و نگاه دو دولت به یکدیگر، همکاریهای آنها را در عرصههای اقتصادی، فنی، نظامی، منطقهای و بین المللی و سرانجام، سفر پوتین به تهران به عنوان نقطه اوج تعاملات می پردازد. مطالب مورد مطالعه این نوشته نشان می دهد که روابط دو دولت ایران و روسیه در دوره پساهمسایگی، به دلیل درک دو طرف از وضعیت ژئوپلتیک نوین و نیز مجموعهای از نیازهای داخلی متقابل و فشارهای ناشی از نظام بین المللی، بستر مناسبی برای همکاری پیدا کرده، اما هنوز بخاطر ذهنیتهای تاریخی و ناکارآمدیهای بوروکراتیک٬ آنچنان که شایسته است،گسترش نیافته است.
به دلیل تجزیه بخشی از خاک ایران توسط روسیه در قرن نوزدهم و اساساً روابط استعماری ایران با قدرتهای بزرگ در قرن نوزدهم و اشغال ایران در دو جنگ جهانی اول و دوم، دیدگاه ...
بیشتر
به دلیل تجزیه بخشی از خاک ایران توسط روسیه در قرن نوزدهم و اساساً روابط استعماری ایران با قدرتهای بزرگ در قرن نوزدهم و اشغال ایران در دو جنگ جهانی اول و دوم، دیدگاه ایرانیان به قدرتهای بزرگ، خصوصاً نسبت به روسیه منفی است. اما این ذهنیت منفی صرفاً ناشی از رویدادهای تاریخی نیست، بلکه یکی از دلایل چنین ایستار ذهنی متأثر از فرهنگ سیاسی و سبک تاریخنگاری در ایران است که پدیدههای سیاسی و تاریخی به صورت تک عاملی و با صبغه فرهنگی ایرانیان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و بخش زیادی از قصورات داخلی و کاستیهای فرهنگی فرافکنی میگردد. با توجه به روانشناسی انسانها که همیشه حوادث منفی را برجسته تر از حوادث مثبت ارزیابی میکنند، این قضیه در روابط ایران و روسیه نیز صدق میکند و تاریخنگاری غالب در ایران سعی در اغماض و در حاشیه قرار دادن حوادث مثبت روابط دو کشور دارد. در شکل گیری ذهنیت یک ملت نسبت به دیگران، فقط رویدادها نقش ندارند، بلکه نوع روایت نیز بسیار حایز اهمیت است. ذهنیت ایرانیان به روسیه هر چه که باشد، این کشور یک واقعیت ژئوپلیتیک برای ایران است و داشتن رابطه اصولی و دراز مدت با این همسایه اجتناب ناپذیر است. برای رسیدن به این هدف، بستر سازی فرهنگی و تجدید نظر در سبک تاریخنگاری اجتناب ناپذیر است. در این پژوهش از طریق تحلیل محتوای کتاب تاریخ دبیرستان، نقل قول نخبگان و نظرسنجی از دانشجویان، اولاً دیدگاه کلی ایرانیان نسبت به روسیه ارزیابی میگردد؛ ثانیاً در تبیین چرایی این دیدگاه، یکی از علل آن فرهنگ سیاسی غالب و سبک تاریخنگاری جستجو میشود.