جمهوری ازبکستان تنها کشور منطقه آسیای مرکزی است که طی دو دهه گذشته رویکردی کاملاً متغیر را در عرصه سیاست خارجی به نمایش گذاشته است. رویکرد سیاست خارجی ازبکستان همواره بین همراهی و یا تقابل با فدراسیون ...
بیشتر
جمهوری ازبکستان تنها کشور منطقه آسیای مرکزی است که طی دو دهه گذشته رویکردی کاملاً متغیر را در عرصه سیاست خارجی به نمایش گذاشته است. رویکرد سیاست خارجی ازبکستان همواره بین همراهی و یا تقابل با فدراسیون روسیه و ایالات متحده آمریکا متغیر بوده است. شرایط یاد شده، این پرسش مهم را پیش میآورد که علت اصلی اتخاذ این رویکرد متغیر در سیاست خارجی ازبکستان چیست و این امر چه پیامدهای منطقهای و بینالمللی را به دنبال داشته است؟ به منظور پاسخ به این پرسش، مقاله پیشرو، با بهرهگیری « نظریه پیوستگی» جیمز روزنا به بررسی علل و عوامل این تغییر در دو سطح تحلیل محیط داخلی و محیط بینالمللی میپردازد و با در نظرگرفتن ازبکستان به عنوان یک جامعه توسعه نیافته از حیث اقتصادی و بسته از نظر سیاسی و نیز یک قدرت کوچک (در سطح نظام بینالملل) به این نتیجه رسیده است که دو عامل فرد (شخصیت و رویکرد اقتدارگرایانه اسلام کریماف) و محیط بینالمللی (اختلافها در آسیای مرکزی و رقابت روسیه و آمریکا)، بیش از سایر عوامل (نقش، حکومت و جامعه) در شکلگیری یک سیاست خارجی متغیر در جمهوری از بکستان نقش ایفا نموده است. اتخاذ این نوع سیاست خارجی از سوی تاشکند، پیامدهای مهمی چون تخریب وجهه ازبکستان به عنوان یک متحد قابل اعتماد، تشدید اختلافهای ازبکستان با کشورهای منطقه آسیای مرکزی، تضعیف سازمان پیمان امنیت جمعی، واگرایی در سازمان همکاری شانگهای و تشدید رقابت بین چین و روسیه با آمریکا در آسیای مرکزی را در پی داشته که بر تداوم شرایط ناپایدار امنیتی در منطقه آسیای مرکزی بسیار موثر بوده است.