موفقیتهای اتحادیه اروپا در حوزه صلح و همگرایی در چند دهه اخیر باعث شده تا برخی این نهاد را به عنوان یک الگوی مناسب برای دستیابی به صلح و امنیت در مناطق دچار منازعه در جهان معرفی کنند (بیندی و دیگران،397:1393). ...
بیشتر
موفقیتهای اتحادیه اروپا در حوزه صلح و همگرایی در چند دهه اخیر باعث شده تا برخی این نهاد را به عنوان یک الگوی مناسب برای دستیابی به صلح و امنیت در مناطق دچار منازعه در جهان معرفی کنند (بیندی و دیگران،397:1393). اتحادیه اروپا این فرصت را پیدا کرد تا پس از جنگ سرد نقش بیشتری در موضوعات بینالمللی ایفا نماید. این نهاد با تکیه بر تجارب تاریخی خود و بر اساس رویکردهای لیبرالی سعی نموده تا به شمار زیادی از جوامع دچار منازعه برای مبارزه با افراطیگری و در جهت دستیابی به صلح کمک نماید. افغانستان به عنوان یک نمونه کامل از جوامع دچار بحران، منازعه و برخوردار از دولت ورشکسته، یکی از مهمترین موضوعات امنیتی را طی پانزده سال گذشته پیش روی جامعه جهانی قرار داده است. اتحادیه اروپا به همراه دیگر بازیگران بینالمللی، پس از سقوط حکومت طالبان با حضور خود در افغانستان تلاش نمودند تا با بهرهگیری از اصول و مفاهیم نظریه صلح لیبرال و ارائه کمکهای مختلف مالی، نظامی، فنی و... این کشور را به سمت صلح هدایت کنند و ریشه های منازعه را در این کشور محو نمایند.
این مقاله در جستجوی پاسخ این سوال است که « با توجه به حضور پانزده ساله اتحادیه اروپا در افغانستان که با هدف استقرار صلح در این کشور صورت پذیرفته است، این نهاد تا چه میزانی در رسیدن به اهداف خود موفق عمل کرده است؟» فرضیه مقاله حاضر این است که پس از بیش از یک دهه فعالیت اتحادیه اروپا در افغانستان، ارزیابی وضعیت موجود در این کشور و بررسی یافتهها و آمارهای نهادهای بینالمللی نشان میدهد که هیچ پیشرفت واقعی در جهت استقرار صلح، امنیت و توسعه در افغانستان به دست نیامده است و ریشه منازعات در این کشور همچنان پابرجا است.