سید محمد کاظم سجادپور؛ زهرا آقامحمدی
دوره 22، شماره 93 ، خرداد 1395، ، صفحه 35-67
چکیده
بعد از جنگ جهانی دوم ژاپن زیر چتر امنیتی ایالات متحده قرار گرفت. به سبب منطق نظامی حاکم بر جنگ سرد، ژاپن در این دوران بازیگری حاشیهای و منفعل در نظام بینالملل بود، اما با اضمحلال نظام دوقطبی فضا برای ...
بیشتر
بعد از جنگ جهانی دوم ژاپن زیر چتر امنیتی ایالات متحده قرار گرفت. به سبب منطق نظامی حاکم بر جنگ سرد، ژاپن در این دوران بازیگری حاشیهای و منفعل در نظام بینالملل بود، اما با اضمحلال نظام دوقطبی فضا برای اجرای سیاست خارجی مستقلتر توسط ژاپن مهیا گردید. در این زمان آسیای مرکزی خود در بطن تحولات پسا جنگ سرد قرار داشت. به طوری که پنج جمهوری مستقل در منطقه متولد شدند. همزمانی دو تحول فوق این سوال را به ذهن متبادر میسازد؛ که ابعاد و طرحهای سیاست خارجی ژاپن در آسیای مرکزی چه بوده است؟ سیاست منطقهای ژاپن در آسیای مرکزی حائز ویژگیهایی است که ریشه در دکترین یوشیدا دارد. ژاپن در دوران جنگ سرد کشوری استراتژیک و منفعل بود، اما در دوران پسا جنگ سرد تبدیل به دولتی انطباقپذیر در عرصه بینالملل شد. تعبیر انطباق پذیری ژاپن در آسیای مرکزی حضور کمرنگ در طرحهای سیاسی و نظامی و تأکید بیشتر بر ابعاد اقتصادی است. به طور کلی، سیاست خارجی ژاپن در آسیای مرکزی دارای دو بُعد سیاسی و اقتصادی است، اما در طرحهای ژاپن، بُعد اقتصادی اولویت بیشتری دارد. ماهیت طرحهای ژاپن در آسیای مرکزی این پیام را به همسایگان آن مخابره میکند که توکیو تمایل چندانی به رقابت ژئوپلیتیک در منطقه ندارد و در تلاش است که بر مبنای منافع اقتصادی مشترک عمل کند. در این مقاله سیاست منطقهای ژاپن در قالب نظریه ثبات هژمونیک بررسی شده است.