per
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
2014-11-01
18
78
1
20
10504
Research Paper
نگاهی به ملاحظات جمهوری اسلامی ایران درباره حضور ناتو در افغانستان
A Review of Iran's Concerns about NATO's Presence in Afghanistan
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تغییرات بنیادینی در ساختار سامانه بینالمللی پدید آورد. این امر زمینهساز آن شد تا در سالهای نخستین هزاره نوین، همگان درباره "جهانی شدن" ارزشها و هویتها و بازسازی منافع مشترک در جامعه جهانی سخن گویند.
از این رو در دهه 90رهیافت نوین "سازنده گرایی"[1] در ادبیات روابط بینالملل شکل گرفت و از منظری جامعه شناختی به مطالعه سیاست جهانی پرداخت. بر این پایه، هویتها از اهمیت ویژهای برخوردار هستند چرا که آنها به تعریف منافع کشورهای گوناگون مینشینند و آنان را به سوی همگرایی یا واگرایی سوق میدهند.
در این نوشتار تلاش خواهد شد تا بر پایه رهیافت سازندهگرایی در تحلیل روابط بینالملل، نقش گوناگونیهای هویتی در شکلدهی به منافع بازیگران مختلف در افغانستان با تاکید بر سه بازیگر اصلی یعنی ایران، افغانستان و سازمان ناتو، بررسی شوند.
هدف اصلی در این نوشتار، فهم ملاحظات ایران درباره حضور ناتو در افغانستان است. بر پایه این پرسش اصلی، نویسنده تلاش خواهد کرد تا تاثیر حضور ناتو در افغانستان بر امنیت ملی ایران را در سه سطح روابط دو جانبه ایران و افغانستان، روابط منطقهای ایران و تعاملات جهانی این کشور بررسی نماید.
[1]. Constructivism
http://ca.ipisjournals.ir/article_10504_fc2e2cb64313dc3f76d2cbc42183505c.pdf
جمهوری اسلامی ایران
افغانستان
ناتو
ژئوپلیتیک و امنیت ملی
per
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
2014-11-01
18
78
21
44
10505
Research Paper
روسیه، دریای خزر و نظام بینالملل: گذار استراتژیک
Russia, Caspian Sea and the International System:
Strategic transition
در این مقاله سعی شده است که با استفاده از نظریه پیوستگی جیمز روزنا به تحلیل جهتگیری فدراسیون روسیه در قبال دریای خزر پرداخته شود. سؤال اصلی این مقاله این است که در میان عوامل تاثیر گذار بر سیاست خارجی روسیه کدام متغیر بیشترین تاثیر را بر شکلدهی به رفتار سیاست خارجی روسیه داشته است؟ مفروض این مقاله آن است که رویکرد روسیه به حوزه دریای خزر و مسائل آن رویکردی استراتژیک است به گونهای که روسیه در تلاش است که از اهرم دریای خزر به منظور تحقق اهداف کلان منطقهای و بین المللی خویش بهره جوید. فرضیه اصلی این مقاله آن است عامل نظام بین الملل بیشترین تاثیر را در سیاست منطقهای روسیه در قبال دریای خزر داشته است به گونهای که تحت تاثیر این عامل سیاست خارجی روسیه با گذار استراتژیک رو به رو بوده است. اولین گذار از سیاست منفعلانه به سیاست فعال اقتصادی و دومین گذار از سیاست فعال اقتصادی به کنشگری فعالانه نظامی و امنیتی بوده است.
Applying Roseau’s theory, this article seeks to assess Russian policy toward Caspian Sea. The central question of this article is which factor among deferent effective ones has had the most influence on the Russian policy toward Caspian Sea. The presumption is Russian approach toward Caspian Sea is Strategic one that the country tries to use is to come to froth its regional and international aims. The central hypothesis of the paper is international system factor is the most effective one in Russian regional policy toward Caspian Sea. Given that Russian foreign policy has faced a Strategic transition which accounts for a transition from passive policy to active economic policy and from it to an active military and security policy.
http://ca.ipisjournals.ir/article_10505_f9f9126389f846e8fb19ded9546af650.pdf
روسیه
دریای خزر
نظام بین الملل و رویکرد استراتژیک
Russia
Caspian Sea
International System and Strategic Approach
per
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
2014-11-01
18
78
45
76
10506
Research Paper
امکان یا امتناع همگرایی قارهای در آسیا
Possibility or Impossibility of the Continental
Integration in Asia
آسیا به رغم برخورداری از برخی مولفههای قدرت نظیر سرزمین، جمعیت و بازارهای وسیع، سهم اندکی در سیاست و اقتصاد جهانی دهههای گذشته داشته است.با این همه، امروزه قاره کهن از رهگذر توسعه اقتصادی تاریخی خود مجدداً به مرکز تاریخ جهان بازگشته و به عنوان یک بازیگر جهانی از نقشی تعیین کننده در نظام بین الملل برخوردار شده است. همگرایی منطقهای روند و بعدی دیگر از سیاست آسیایی است که به ارتقاء جایگاه بین المللی این قاره مدد رسانده است. به همین سبب، یکی از پرسش های مهم مناظرههای بین المللی جاری این قاره به "امکان یا امتناع همگرایی قاره ای" درآسیا مربوط میشود.
نگارندگان در پاسخ به این پرسش به بازنگری روایت های مختلف منطقهگرایی درآسیا و چشم انداز قارهای این فرایند پرداختهاند. برمبنای یافتههای این مقاله، کشورهای آسیایی از منابع و انگیزههای کافی برای تمهید مقدمات همگرایی قارهای پایدار از رهگذر برقراری نسبت معنادار بین تجربههای منطقه گراییهای مختلف درآسیا برخوردار میباشند. به همین سبب، همگرایی آسیایی یک امکان برای آسیاییها در دورانی محسوب میشود که به "سده آسیایی" شهرت یافته است.
Despite being rich in some important power elements such as territory, population and vast markets, Asia has had an insignificant share in global economy and politics during the past decades. However, today the old Continent has returned to the center of the world history through its historical economic development. For the first time in the modern world, Asia plays a determining role as a global actor in international system.
Regional integration is another trend and aspect of Asian politics which is contributing to the promotion of the international standing of the continent. Accordingly, one of the outstanding questions in Asian current international debates is related to the possibility or impossibility of the continental integration in this continent.
In response to the above-mentioned question, the authors have reviewed the different narratives of the regional integration in Asia and the continental perspective of this process. According to the research findings of the present article, Asian countries have sufficient resources and incentives to pave the ground for a sustainable continental integration by establishing a meaningful relation among the current experiences of regionalisms in Asia. For that reason, Asian integration is an option for the Asian countries in an era of Asian century.
http://ca.ipisjournals.ir/article_10506_fbc5b00fc4549b6f4281c890f3e567ab.pdf
چرخش آسیایی
همگرایی آسیایی
هویت آسیایی
امنیت آسیایی
منطقهگرایی و نظام بین الملل
Asian Turn
Asian integration
Asian Identity
Asian Security
Regionalism and International System
per
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
2014-11-01
18
78
77
107
10507
Research Paper
واکاوی دلایل اهمیت پاکستان در جنگ علیه تروریسم
Pakistan’s Special Stance in the War on Terror
از زمان وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 و لشکرکشی آمریکا برای اشغال افغانستان، تاکنون پاکستان به عنوان پیش قراول سپاه نبرد علیه بنیادگرایی و سرپل عملیات نظامی علیه طالبان و القاعده مطرح شده است. در همین راستا، آمریکااولویتهای سیاست خارجی خود را در روابط با پاکستان که موجب انعقاد تحریمهایی بر اثر آزمایش اتمی و حکومت نظامی در پاکستان شده بود را لغو نموده و به بازتعریف روابط با این کشور پرداخته است.
جایگاه ویژه اسلامآباد در مبارزه علیه تروریسم، علت تغییر موضع واشنگتن میباشد. حال سؤالی که این مقاله در مقام پاسخگویی به آن برآمده، این است که دلایل اهمیت پاکستان در مبارزه علیه تروریسم چه میباشند؟ در این راستا، فرضیه پژوهش حاضر این میباشد که ارتباط مدارس مذهبی افراطی پاکستان با طالبان و جایگاه این مدارس در گسترش آموزههای افراطی؛ نفوذ و حضور طالبان و سایر تروریستها در مناطق خودمختار قبیلهای[1]پاکستان؛ ارتباط گروههای تروریستی پاکستان با طالبان و القاعده؛ پیوندهای موجود میان سازمان امنیت و اطلاعات ارتش پاکستان[2] با گروههای تروریستی و طالبان؛ بهمثابه دلایل اهمیت پاکستان در فرایند مبارزه با تروریسم محسوب میگردد که نیاز بیش از پیش به بایستگی همکاری این کشور با ائتلاف ضد تروریسم از زمان 11 سپتامبر 2001 تا زمان حاضر را مطرح نموده است به طوری که بدون همکاری پاکستان، هرگونه عملیات علیه تروریستها تقریباً بینتیجه خواهد ماند.
[1]. Federally Administered Tribal Areas (FATA)
[2].Inter- Services Intelligence (ISI)
Since Sept. 2001 incident and the American occupation of Afghanistan, Pakistani Army has always been regarded as the frontline guard against fundamentalism and the main bridge for the military operations against Taliban and al-Qaeda. By the same token, the US has revised its foreign policy priorities in relations with Pakistan, leading to the elimination of the sanctions taken previously for its nuclear testing and the military rule.
Islam Abad’s special stance in the War against Terror is the main reason for change in Washington's policy and the reasons for this change of policy is the impetus of this article. Accordingly, the article proposes that al-Qaeda’s relation with extremist religious seminaries in Pakistan and their determination to expand the extremist doctrines, Taliban’s presence and influence in Pakistan’s tribal autonomous region, Pakistani terrorist groups and their close ties with Pakistan Inter-Services Intelligence (ISI) and Taliban are the main reasons for Pakistan’s close cooperation with the US, without which any operation against terrorism remains almost endless.
http://ca.ipisjournals.ir/article_10507_720efa7e2efd1a45c832ac4036adc6ee.pdf
11 سپتامبر 2001
گروههای تروریستی
مدارس مذهبی
مناطق قبایلی خودمختار پاکستان و سازمان امنیت و اطلاعات ارتش پاکستان
September 11
2001
Terrorist Group
Religious Seminaries
Autonomous Tribal Areas of Pakistan and Pakistan Inter-Services Intelligence
per
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
2014-11-01
18
78
107
135
10508
Research Paper
تاملی بر سیاست خارجی جمهوری ازبکستان از منظر نظریه پیوستگی
A Glimpse on Changing Foreign Policy of the Republic of Uzbekistan from the Consistency Theory Point of View
جمهوری ازبکستان تنها کشور منطقه آسیای مرکزی است که طی دو دهه گذشته رویکردی کاملاً متغیر را در عرصه سیاست خارجی به نمایش گذاشته است. رویکرد سیاست خارجی ازبکستان همواره بین همراهی و یا تقابل با فدراسیون روسیه و ایالات متحده آمریکا متغیر بوده است. شرایط یاد شده، این پرسش مهم را پیش میآورد که علت اصلی اتخاذ این رویکرد متغیر در سیاست خارجی ازبکستان چیست و این امر چه پیامدهای منطقهای و بینالمللی را به دنبال داشته است؟ به منظور پاسخ به این پرسش، مقاله پیشرو، با بهرهگیری « نظریه پیوستگی» جیمز روزنا به بررسی علل و عوامل این تغییر در دو سطح تحلیل محیط داخلی و محیط بینالمللی میپردازد و با در نظرگرفتن ازبکستان به عنوان یک جامعه توسعه نیافته از حیث اقتصادی و بسته از نظر سیاسی و نیز یک قدرت کوچک (در سطح نظام بینالملل) به این نتیجه رسیده است که دو عامل فرد (شخصیت و رویکرد اقتدارگرایانه اسلام کریماف) و محیط بینالمللی (اختلافها در آسیای مرکزی و رقابت روسیه و آمریکا)، بیش از سایر عوامل (نقش، حکومت و جامعه) در شکلگیری یک سیاست خارجی متغیر در جمهوری از بکستان نقش ایفا نموده است. اتخاذ این نوع سیاست خارجی از سوی تاشکند، پیامدهای مهمی چون تخریب وجهه ازبکستان به عنوان یک متحد قابل اعتماد، تشدید اختلافهای ازبکستان با کشورهای منطقه آسیای مرکزی، تضعیف سازمان پیمان امنیت جمعی، واگرایی در سازمان همکاری شانگهای و تشدید رقابت بین چین و روسیه با آمریکا در آسیای مرکزی را در پی داشته که بر تداوم شرایط ناپایدار امنیتی در منطقه آسیای مرکزی بسیار موثر بوده است.
The republic of Uzbekistan is the only country in Central Asia and the Caucasus that has pursued a changing approach in its foreign policy. Uzbekistan's foreign policy has always oscillated between accompaniment and opposition towards both the US and Russia. This raises the question that what is the main reason of this lack of consistency in Uzbekistan's foreign policy and what are the regional and international consequences? To answer this question, this article tries to study the reasons of this changing policy at both domestic and international levels of analysis in the framework of James Rosenau's consistency theory. Accordingly, the article argues that Uzbekistan as economically undeveloped society and politically closed society as well as being a small power (in the international system), two variables of personality (authoritarian character and approach of Islam Karimov) and international environment (differences in the Central Asia and the US-Russia rivalry) are more influential than other variables of role, government and society in shaping a changing foreign policy. Adopting this kind of foreign policy by Tashkent, may cause important consequences including undermining Uzbekistan's prestige as a reliable ally, aggravating differences between Uzbekistan and Central Asia countries, weakening the Collective Security Treaty Organization, divergence in Shanghai Cooperation Organization and intensifying competition between China and Russia on the one hand and the US on the other hand in the Central Asia which in turn has played an important role in the unstable conditions in the Central Asia.
http://ca.ipisjournals.ir/article_10508_9bc79815aee094ba422b3ee75d5a3924.pdf
آسیای مرکزی
سازمان پیمان امنیت جمعی
ازبکستان و اسلام کریماف
Central Asia
Collective Security Treaty Organization
Uzbekistan and Islam Karimov
per
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
2014-11-01
18
78
137
165
10509
Research Paper
دولتسازی در قفقاز جنوبی: شکستها و موفقیتها
State Building in the South Caucasus: Failures and Successes
در این مقاله فرایند دولتسازی در جمهوریهای قفقاز جنوبی پس از استقلال آنها در سال 1991، تاکنون مورد بررسی قرار گرفته است. این کشورها افزون بر حل مسائلی که در فرایند سخت و پیچیده دولتسازی پیش می آید، ناگزیر هستند با مشکلات به جای مانده از دوره کمونیستی مثل اقتصاد متمرکز و ناکارآمد و مسائل قومی و مرزی مبارزه کنند، از این نظر، مسئولیت مضاعفی بر عهده رهبران آنها است؛ در حالی که در دو دهه اخیر این جمهوریها موفقیت قابل توجهی در این زمینه به دست نیاوردهاند و از نفوذ سرزمینی ناقص، جدایی طلبی، عدم یکپارچی، حل نشدن بحران هویت و ساختار نهادی نامناسب رنج بردهاند. با وجود تجربه مشترک کشورهای منطقه در ناتوانی از پشت سر گذاشتن مطلوب فرایند دولتسازی، با این حال هر کدام از این کشورها پیشرفت متفاوتی در این زمینه داشتهاند؛ در شرایطی که جمهوری ارمنستان با بهره مندی از مزایایی مثل هویت یک پارچهتر و حمایت خارجی، عملکرد بهتری داشته است، گرجستان با مشکلات قومی، جنگ و جدایی 20 درصد از خاک آن ضعیفترین عملکرد را در زمینه دولتسازی از خود نشان داده است. دولت آذربایجان هرچند بحرانهای متعددی را تجربه کرده و همچنان از ضعف نهادهای دموکراتیک رنج میبرد ولی به دلیل وسعت بیشتر، امکانات، منابع و جمعیت بیشتر ظرفیتهای بیشتری در این عرصه خواهد داشت.
In this paper, the process of state-building in the South Caucasus republics since their independence in 1991 until now has been studied. These countries have problems in the state-building process would be difficult to solve, also Have to solve problems left over from the communist era, Problems such as inefficient centralized economy and to fight cross-border ethnic issues, As a result, has been additional responsibility of leaders. While in the past two decades have not achieved significant success in this area and suffer from incomplete penetration territorial, Separatism, Lack of integration, not solving identity crisis and also have suffered from inadequate institutional structure. The countries of the region despite common experience in unsuitable state-building process, each of them have shown different progress in this area. While the Republic of Armenia take advantage of Opportunities such as more integrated identity and external support, have been shown better performance, Georgia with ethnic problems, war and separation 20% of its territory in the weakest performance in this area has shown. However, Azerbaijan state has experienced numerous crises and still suffers from Weak democratic institutions, but because of the Greater extent, more resources and population has a brighter future.
http://ca.ipisjournals.ir/article_10509_b34a9569276dde1f360f357529a609e7.pdf
قفقاز جنوبی
دولتسازی
ملت سازی
جنگ و جداییطلبی
South Caucasus
State Building
Nation Building
war
separatism
per
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
2014-11-01
18
78
167
191
10510
Research Paper
روسیه، تحولات عربی و «چالش سیستمی» در خاورمیانه
Russia, Arab Developments and the "Systematic Challenge"
in the Middle East
«تحولات عربی» نه تنها سبب بروز تحولات اجتماعی- سیاسی قابل ملاحظه در کشورهایی که در آن انقلاب رخ داده، گردید، بلکه معادلات منطقهای و بینالمللی را نیز با تغییرات ملموسی مواجه کرده است. در این بین، روسیه با تأکید بر دستکاری هدفمند این تحول از سوی غرب با اهداف ژئوپلیتیکی- امنیتی جهت تغییر بلندمدت نقشه خاورمیانه به ضرر سایر بازیگران از جمله مسکو است، بر آن شده تا با اتخاذ موضعی مستقل، توان ایفای نقش متوازن کننده در برابر غرب را به کشورهای منطقه و غربیها ثابت کند.
البته این نگاه و تالی موضعگیریهای سختگیرانه، موید آن است که بهرغم برخی تحولات مثبت، هنوز دیدگاههای سختانگار، اما تا حدودی متعادل شده سنتی به مقوله قدرت و حوزههای نفوذ، تاثیر خود را بر رفتارهای خارجی روسیه حفظ کردهاند. صرفنظر از عوامل مختلف و با توجه به داشتههای عینی اندک روسیه برای همآوردی با قدرت شبکهای غرب، متغیر روانشناختی بودن به عنوان یک «قدرت بزرگ» بیشترین تاثیر را در شکلبست سیاست خاورمیانهای جدید روسیه و نوع مواجهه آن با «تحولات عربی» داشته است.
"Arab developments" has caused considerable political and social developments not only inside the countries engaged, but the regional and international equations as well. In the meanwhile, emphasizing on Western targeted manipulation of the developments aiming at geopolitical and security objectives for changing long-term map of the Middle East to the expense of other actors including Moscow, Russia is trying to adopt an independent position in order to prove to regional and Western countries its ability of being a balancing power against the West.
Russia’s view and its aftermath strict stance shows that despite some positive developments, yet somewhat balanced traditional views to power and its spheres of influence have still maintained their effects on Russia's external behaviors. Considering Russia's lack of objective capabilities to counter the West networking power, it seems psychological variable of being a "great power" has mostly influenced Russia's new Middle East policy towards " Arab developments".
http://ca.ipisjournals.ir/article_10510_a97ccca765de39d83613eaca28164a22.pdf
تحولات عربی
خاورمیانه
روسیه
امریکا
قدرت بزرگ
سناریوی لیبی
سوریه
جمهوری اسلامی ایران
Arab Developments
middle east
Russia
USA
Great Power
Libyan Scenario and Syria