ORIGINAL_ARTICLE
تبیین سیاست خارجی روسیه در قبال بحران اوکراین از منظر واقعگرایی ساختاری تدافعی
اهمیت اوکراین به عنوان یکی از بینالمللیترین کشورهای جهان به واسطه ویژگیهای«ژئوپلیتیک»، «ژئواستراتژیک» و «ژئواکونومیک» باعث شده تا این منطقه را به یکی از مهمترین محورهای رقابت میان روسیه و آمریکا در عرصه نظام بینالملل مبدل سازد. تلاشهای آمریکا و غرب برای گسترش ارزشهای غربی و ترویج دموکراسی در اوکراین، به عضویت درآوردن اوکراین در ناتو و اتحادیه اروپا همگی نشان از جداکردن این کشور از مدار روسیه دارد. لذا از آنجایی که هر یک از دو طرف به شیوهای متفاوت عمل میکنند، نمیتوان پایانی برای مناقشه کنونی بین روسیه و غرب به رهبری آمریکا متصور شد. در چنین شرایطی و با وجود تحولات اخیر این سوال پیش میآید که آیا واقعگرایی تدافعی میتواند سیاست خارجی روسیه در قبال بحران اوکراین را تبیین نماید؟ به نظر میرسد واقعگرایی تدافعی با توجه به شاخصههایی مانند؛ قدرت کلی، مجاورت جغرافیایی، قدرت آفندی و نیات تجاوزکارانه توانایی تبیین سیاست خارجی روسیه در قبال بحران اوکراین را داشته باشد.
http://ca.ipisjournals.ir/article_14452_beca5a841aa15302f994e31f0e7ed739.pdf
2014-09-01
1
32
واقعگرایی تدافعی
ژئواستراتژیک
ژئوپلیتیک
ژئواکونومیک
سیاست خارجی روسیه
ORIGINAL_ARTICLE
تبیین گفتمانی تقابل هویت و ملیگرایی قومی چچن با هویت و ملیگرایی روسی
روسیه پساشوروی هنوز از یک حاکمیت که دارای استحکام کافی و لازم باشد برخوردار نیست و تهدیدهای قومی و امنیتی، جامعه روسیه را از درون با خطر فروپاشی و تجزیه روبهرو ساخته است. در این مقاله سوال اصلی این است که هویت و ملیگرایی روسی و ملیگرایی قومی چچن چگونه یکدیگر را بهعنوان خود و دیگری بازنمایی نمودهاند؟ ادعای مقاله آن است که ملیگرایی روسی در تقابل با ملیگرایی قومی با تکیهبر اسطورههای نژاد اسلاو و مذهب ارتدوکس، قومیتهای غیر اسلاو و مسلمانان را بهعنوان دیگری تجزیهطلب و بنیادگرا برساخته است و در واقع، هر دو طرف با بازنمایی هویت خود در مقابل دیگری با ارجاع به دلالتهای تهدیدزا و امنیتی (روسیه) و قومیتی (چچن) هویت خود را تعریف مینمایند. در این مقاله تلاش میشود نشان داده شود که این بازنمایی دیگری تجزیهطلب و اسطوره اسلاو ـ ارتدوکس منشأ هویتی دارد و بر اساس نوعی الگوسازی استعارهای است که با طرحواره استعارهای هر دو طرف روس و چچن مطابقت دارد. روش تحقیق در این مقاله تحلیل گفتمان است.
http://ca.ipisjournals.ir/article_14453_583b1edc2cde0612589b19971fc1fd9d.pdf
2014-09-01
33
60
استعاره مفهومی
فضاهای گفتمانی
ملیگرایی روسی
ملیگرایی قومی و هویت
ORIGINAL_ARTICLE
تجزیه و تحلیل سیاست اتحادیه اروپا در افغانستان بر اساس نظریه صلح لیبرال
موفقیتهای اتحادیه اروپا در حوزه صلح و همگرایی در چند دهه اخیر باعث شده تا برخی این نهاد را به عنوان یک الگوی مناسب برای دستیابی به صلح و امنیت در مناطق دچار منازعه در جهان معرفی کنند (بیندی و دیگران،397:1393). اتحادیه اروپا این فرصت را پیدا کرد تا پس از جنگ سرد نقش بیشتری در موضوعات بینالمللی ایفا نماید. این نهاد با تکیه بر تجارب تاریخی خود و بر اساس رویکردهای لیبرالی سعی نموده تا به شمار زیادی از جوامع دچار منازعه برای مبارزه با افراطیگری و در جهت دستیابی به صلح کمک نماید. افغانستان به عنوان یک نمونه کامل از جوامع دچار بحران، منازعه و برخوردار از دولت ورشکسته، یکی از مهمترین موضوعات امنیتی را طی پانزده سال گذشته پیش روی جامعه جهانی قرار داده است. اتحادیه اروپا به همراه دیگر بازیگران بینالمللی، پس از سقوط حکومت طالبان با حضور خود در افغانستان تلاش نمودند تا با بهرهگیری از اصول و مفاهیم نظریه صلح لیبرال و ارائه کمکهای مختلف مالی، نظامی، فنی و... این کشور را به سمت صلح هدایت کنند و ریشه های منازعه را در این کشور محو نمایند.
این مقاله در جستجوی پاسخ این سوال است که « با توجه به حضور پانزده ساله اتحادیه اروپا در افغانستان که با هدف استقرار صلح در این کشور صورت پذیرفته است، این نهاد تا چه میزانی در رسیدن به اهداف خود موفق عمل کرده است؟» فرضیه مقاله حاضر این است که پس از بیش از یک دهه فعالیت اتحادیه اروپا در افغانستان، ارزیابی وضعیت موجود در این کشور و بررسی یافتهها و آمارهای نهادهای بینالمللی نشان میدهد که هیچ پیشرفت واقعی در جهت استقرار صلح، امنیت و توسعه در افغانستان به دست نیامده است و ریشه منازعات در این کشور همچنان پابرجا است.
http://ca.ipisjournals.ir/article_14454_c5dc79b13e633c8ebdd8df5458658a23.pdf
2014-09-01
61
91
صلح لیبرال
صلح مدنی
صلح پایدار
اتحادیه اروپا و افغانستان
ORIGINAL_ARTICLE
شرایط اقلیمی و ژئوپلتیک، تقدیرهای تاریخی و ماهیت نوسازی روسی
انسان از بدو خلقت در تعامل با محیط زندگی و جغرافیای زیستی خود بوده و ضمن آنکه بر آن تأثیر گذاشته، پیوسته از آن تأثیر پذیرفته است. همچنین وجود جغرافیای متنوع با ویژگیهای خاص طبیعی و اقلیمی در نقاط گوناگون جهان تاریخ متفاوتی را رقم زدهاست. اگرجه پیشرفت علم و فناوری به مرور از تأثیرات محیط جغرافیایی بر زندگی انسان کاسته، اما این عامل هیچگاه از بین نرفته است. در واقع، شرایط اقلیمی، موقعیت جغرافیایی و وقایع تاریخی در پیدایش تمدنها و توسعه آنها نقش مهمی ایفا مینمایند و بر چگونگی نوسازی بعدی آنها تأثیر به سزایی خواهند گذاشت؛ به طوری که غالبا تمدنهای پیشرفته، از شرایط اقلیمی و موقعیت جغرافیایی مطلوبی برخوردار بودهاند.
این نوشتار به بررسی تأثیر ویژگیهای تاریخی و جغرافیایی بر ماهیت الگوهای توسعه و نوسازی در روسیه میپردازد تا ضمن پاسخ دادن به این پرسش اصلی که عوامل تاریخی و جغرافیایی چگونه توسعه و نوسازی روسیه را متأثر ساختهاند؟ با شناسایی و واکاوی جداگانه عوامل تاریخی و جغرافیایی، فرضیه تمایز اجتنابناپذیر ماهیت الگوهای توسعه و نوسازی روسی از الگوهای توسعه غربی را اثبات نماید. بنابراین با توجه به ماهیت موضوع روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است و برای اجرای آن از روش کتابخانهای (فضای مجازی و واقعی) استفاده شده است.
http://ca.ipisjournals.ir/article_14455_52f86a5defb56ad8a3b5b4884c4b88b2.pdf
2014-09-01
93
123
توسعه و نوسازی
عوامل تاریخی
شرایط جغرافیایی
اقتدارگرایی و توسعه تجهیزی
ORIGINAL_ARTICLE
ضرورتها و عوامل موثر بر اتحادها در قفقاز جنوبی
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تحول بسیار مهمی را در محیط امنیتی مناطق جداشده از آن از جمله قفقازجنوبی به جا گذاشت. پدیداری سه کشور آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در منطقه قفقازجنوبی موجب گردید تا معادلات امنیتی و الگوی تعاملات منطقهای، تحت تأثیر حضور و تعدد بازیگران و پیچیدگی و تنوع موضوعات منطقهای از جمله مسائل قومی، اختلافات سیاسی و سرزمینی و مشکلات اقتصادی متحول گردد. حضور بازیگران خارجی و متعدد از جمله دولتها و اتحادهای مختلف از مهمترین تحولات امنیتی و اقتصادی کشورهای قفقازجنوبی محسوب میشود.
مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که چرا کشورهای منطقه قفقازجنوبی پس از استقلال به سمت الگوی اتحاد و ائتلاف در سیاست خارجی حرکت کردهاند و این استراتژی را در دستورکار خود قرار دادهاند؟ فرضیه مقاله این است که چالشهای امنیتی و سیاسی در منطقه، احاطه شدن در بین کشورهای بزرگ منطقهای و ضعف اقتصادی کشورهای منطقه قفقازجنوبی، سبب گرایش آنها به سمت اتخاذ الگوی اتحاد با بازیگران منطقهای و فرامنطقهای شده است.
http://ca.ipisjournals.ir/article_14456_3e0659ad310eaf68b06608d1da76a860.pdf
2014-09-01
125
148
قفقاز جنوبی
اتحاد
ژئوپلیتیک
گوام
پیمان امنیت دستهجمعی و بازیگران منطقهای
ORIGINAL_ARTICLE
تبیین جایگاه افغانستان به عنوان کانون چند زیرسیستم منطقهای با تأکید بر منطقه آسیایجنوبی و نقش هندوستان
کشور افغانستان در ناحیهای قرار دارد که میتوان آن را به لحاظ سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی در زیرمجموعه چند سیستم منطقهای از جمله آسیایمرکزی، خاورمیانه و جنوب آسیا جای داد. هرچند اصلیترین منطقهای که افغانستان در زیر مجموعه آن قرار میگیرد آسیایمرکزی است. اما رقابت شدید میان هند و پاکستان باعث ورود کابل به معادلات منطقهای آسیایجنوبی شده است. از سوی دیگر، افغانستان دروازه ورود هند به آسیای مرکزی و خاورمیانه است. هندوستان بدین طریق قادر خواهد بود عمق استراتژیک خود را تا آسیایمرکزی گسترش دهد و از محاصره شدن توسط چین و پاکستان جلوگیری نماید. برآیند مسایل فوق علاوه بر راه یافتن افغانستان به مسایل امنیتی جنوب آسیا، برجسته شدن جایگاه کابل در سیاست خارجی هند است. در این مقاله با کاربست نظریه مجموعه امنیتی بوزان در صدد پاسخ به سوالات زیر خواهیم بود « افغانستان چه جایگاهی در سیاست خارجی هندوستان در آسیایجنوبی، پس از 11 سپتامبر 2001 دارد؟ عوامل مؤثر بر ورود افغانستان به پویشهای امنیتی، منطقه آسیایجنوبی چیست؟» فرضیه نگارندگان بدین شرح است « افغانستان کشوری عایقمابین چند زیرسیستم منطقهای است. مسایل سیاسی، اقتصادی و به ویژه بحرانهای امنیتی بعد از تحولات 11سپتامبر 2001 این کشور را به سمت آسیای جنوبی سوق داده است. سیاست خارجی هندوستان نیز در صدد بهره برداری از شرایط جدید است».
http://ca.ipisjournals.ir/article_14457_02f99c5b20d83abbd5604980a668d352.pdf
2014-09-01
149
177
آسیایمرکزی
آسیایجنوبی
سیستم منطقهای
مجموعه امنیتی و افغانستان