ORIGINAL_ARTICLE
بررسی سیاست اتحادیه اروپایی در قبال بلاروس از منظر هنجارگرایی
در برخی نظریههای روابط بین الملل به نقش هنجارها در رفتار کنشگران و مفهوم «سیاست خارجی هنجاری»[1] توجه شده است. پیرو همین تعاملات، برخی تلاش کردهاند برای این مفهوم نظری در عرصه سیاست بین الملل مصداقهایی بیابند و در این راستا برخی صاحبنظران از اتحادیه اروپایی به عنوان یک بازیگر هنجاری یا قدرت هنجاری نام بردهاند؛ تا جایی که سیاست هنجاری در دیدگاه آنها مساوی اتحادیه اروپایی و رفتار اتحادیه اروپایی معادل سیاست هنجاری تلقی شده است. هواداران مفهوم اروپای هنجاری، معتقد هستند، اتحادیه اروپایی کنشگری متمایز در سیاست بین الملل و نیرویی برای خیر است که سیاست خارجی آن صرفا معطوف به منافع مادی محدود نیست، بلکه بر مبنای هنجارگرایی و توسعه هنجارها در نظام بین الملل استوار شده است. یکی از مصادیق این هنجارگرایی ادعایی، سیاست اتحادیه در قبال بازیگران پیرامونی آن است. نوشتار حاضر تلاش دارد به این سوال پاسخ دهد که سیاست اتحادیه اروپایی در قبال بلاروس به عنوان یکی از همسایگان شرقی اتحادیه تا چه اندازه با شاخصهای سیاست خارجی هنجاری مطابقت داشته است. یافتههای این مقاله حاکی از آن است که با توجه به شاخصهای قابل تعریف برای سیاست خارجی هنجاری، سیاست اتحادیه اروپایی در قبال بلاروس، اگرچه در برخی ابعاد واجد متغیرهایی از هنجارگرایی است در قالب سیاست خارجی هنجاری نمیگنجد و این هنجارگرایی ادعایی در عمل تاثیری بر رفتارهای سیاسی بلاروس نیز نداشته است. [1]. Normative Foreign Policy
http://ca.ipisjournals.ir/article_17890_5c70c1b3e1551a6cce14a0ce2cae702d.pdf
2015-03-01
1
33
سیاست خارجی هنجاری
قدرت هنجاری
اهداف اختصاصی و اهداف محیطی
سیدجلال
دهقانی فیروزآبادی
1
استاد دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران.
LEAD_AUTHOR
خلیل
شیرغلامی
2
دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
چالشهای صلح در افغانستان
پایان ماموریت نیروهای بین المللی در افغانستان و واگذاری تامین امنیت به نیروهای نظامی افغان پیامدی جز ناکامی آمریکا در نابودی تروریسم و پیشبرد صلح پایدار نداشت. اتخاذ استراتژی جدید از سوی آمریکا تنها به بروز تنش با حکومت افغانستان انجامید. دخالت قدرتهای همسایه رقیب با هدف نفوذ، افغانستان را میدان حفظ منافع رقبا بدون توجه به حاکمیت ملی آن قرار داده است. انعکاس تنوع قومی و مذهبی جامعه در نهادهای سیاسی و نظامی- امنیتی تاثیرات مخربی بر عملکرد موفق این نهادها داشته است. با گسترش تجارت مواد مخدر، خودکفایی اقتصادی مناطق روستایی، قدرتیابی شورشیان و عدم کنترل حکومت بر آن مناطق در حال تقویت است. ضمن اینکه، تحولات پیچیده ناشی از مرگ رهبر طالبان و انشعاب در رهبری جدید، دستیابی به صلح پایدار حکومت با دو گروه بزرگ شورشی در حال جنگ با یکدیگر را دشوارتر از قبل ساخته است. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی میکوشد به این سؤال پاسخ گوید که چه عواملی استقرار صلح و ثبات در افغانستان را با دشواری مواجه ساخته اند؟ نظریه واقعگرایی به عنوان چارچوب نظری مقاله انتخاب شده و برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش کیفی استفاده شده است؛ همچنین نگارندگان این فرضیه را مورد بررسی قرار خواهند داد که مداخله رقابت آمیز دولتهای خارجی و ترجیح منافع خود بر منافع و مصالح افغانستان و زمینه های اجتماعی-فرهنگی داخلی، موانع عمده استقرار صلح در افغانستان می باشند.
http://ca.ipisjournals.ir/article_17891_2c1f29ae4260147ad2c344cf43f04a68.pdf
2015-03-01
33
58
امنیت
پیمان استراتژیک
قومیت
موازنه قدرت و واقعگرایی
حسین
رفیع
hooshyar22@yahoo.com
1
استادیار دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران
AUTHOR
محسن
بختیاری جامی
2
دانش آموخته کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران.
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر عنصر «مخدر افغان» بر امنیت ملی فدراسیون روسیه
در دهههای اخیر افغانستان به عنوان یکی از مهمترین تولیدکنندگان مواد مخدر در دنیا مطرح بوده است. ازاینرو، مسئله «مخدر افغان» و تأثیرات آن در ابعاد مختلف، یکی از نگرانیهای کشورهای پیرامونی افغانستان ازجمله فدراسیون روسیه است. روسیه در هزاره جدید رشد خیرهکنندهای را در میزان مصرف و تعداد مصرفکنندگان مواد مخدر داشته است. نوشتار حاضر تلاش کرده است تا با نگاه به سند راهبرد امنیت ملی روسیه تا سال 2020 به این پرسش پاسخ دهد که «تأثیر مخدر افغان بر امنیت ملی فدراسیون روسیه چگونه قابل تجزیهوتحلیل است»؟ پاسخ احتمالی به این پرسش این است که «مخدر افغان»، امنیت ملی و انسانی فدراسیون روسیه را مخدوش و هزینههای اقتصادی و امنیتی هنگفتی را به این کشور تحمیل نموده است. ازاینرو، روسیه آنرا بهمثابه یکی از تهدیدهای بیرونی علیه خود در نظر میگیرد. یافتههای مقاله حاکی از آن است که روسیه و اروپای غربی نخستین بازار هدف «مخدر افغان» هستند و این بازار ارزشی بالغبر میلیاردها دلار دارد. استعمال مواد از طریق تزریق خود مسبب شیوع بیماریهایی مانند اچآیوی/ ایدز است که هزینههای اقتصادی فراوانی به این کشور تحمیل نموده است. مواد مخدر امنیت ملی و انسانی فدراسیون روسیه را مخدوش و هزینههای هنگفت اقتصادی و امنیتی را به این کشور تحمیل نموده است و حوزههایی ازجمله بهداشت و سلامت، محیطزیست و حکمرانی خوب را تهدید میکند که جز مورد آخر، سایر موارد جزء تهدیدهای ذکرشده در سند راهبرد امنیت ملی روسیه هستند.
http://ca.ipisjournals.ir/article_17892_4d438c41ec85eb0a91c52c814c9d9b91.pdf
2015-03-01
59
85
افغانستان
امنیت ملی
اچآیوی/ ایدز
فدراسیون روسیه
مواد مخدر و هروئین
سید محمدکاظم
سجادپور
smksajad@yahoo.com
1
استاد دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه، تهران، ایران.
LEAD_AUTHOR
محمدتقی
جهانبخش
djahanbakhsh@chmail.ir
2
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران.
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
قدرت نرم چین در منطقه آسیای مرکزی: رویکردها، ابزارها و اهداف
منطقه آسیای مرکزی، یکی از مناطقی است که چین به طور سنتی و از دوران بسیار دور، ارتباطات نزدیکی با آن داشته است. یکی از جنبههای پیوندها و روابط چین با کشورهای منطقه آسیای مرکزی که طی یک دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته، روابط فرهنگی و به طور خاص، تلاش برای توسعه ابزارهای قدرت نرم خود در منطقه است که در قالب مسائل گوناگونی نمود پیدا کرده است. «قدرت نرم» اصطلاحی است که در دو دهه اخیر به عنوان یک مفهوم جدید مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است و چین نیز از توجه به این جنبه از قدرت مستثنا نیست. مقاله حاضر ضمن محور قرار دادن این بعد از روابط چین با کشورهای منطقه، این سوال را مطرح میکند که هدف چین از تلاش برای توسعه ابزارهای قدرت نرم خود در منطقه آسیای مرکزی چیست و این کشور چگونه و با استفاده از چه ابزارهایی قدرت نرم خود را در منطقه اعمال میکند؟ در این مقاله، پس از بررسی دادهها و شواهد موجود، چنین استدلال میشود که چین، توسعه قدرت نرم و تحکیم پیوندهای فرهنگی با منطقه را به عنوان یک عامل زمینهساز جهت گسترش نفوذ همهجانبه خود در منطقه مورد توجه داده که در نهایت، هدف افزایش قدرت این کشور در عرصه بینالمللی را دنبال میکند.
http://ca.ipisjournals.ir/article_17893_e9cfe521c3127d00391d9a7d16bf417c.pdf
2015-03-01
57
112
چین
آسیای مرکزی
قدرت نرم
نفوذ
رویکردها و ابزارها
حمیدرضا
عزیزی
1
دانش آموخته دکترای مطالعات منطقهای دانشگاه تهران، تهران، ایران.
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
جنبش گولن و عملکرد آن در جمهوری آذربایجان از منظر نظریه بسیج منابع و تعهد اجتماعی
جنبش گولن[1] را میتوان به عنوان یکی از جریانهای اجتماعی اسلامگرا برشمرد که توانسته است در گستره وسیعی توسعه یابد و پس از ترکیه در نقاط مختلف جهان شعبههای گوناگونی را ایجاد نماید. یکی از کشورهایی که پیروان گولن توانستهاند در آن به موفقیتهای خوبی دست پیدا کنند، جمهوری آذربایجان است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و کسب استقلال شاهد رقابتهای گسترده سیاسی بوده است. برخورد جریانهای سیاسی- مذهبی باکو، نوعی مسابقه برای اسلامیکردن روح مردم کشور که اکثر آنها شیعه و همچنین از اقوام سنی هستند، ایجاد کرده است. ماهیت کثرتگرایانه جامعه جمهوری آذربایجان که لیبرالهای سکولار، طبقه روشنفکر، شیعیان، اقلیتهای غیرترک و از همه مهمتر سنت سکولاریسم را در خود دارد مانعی بر سر راه گسترش و توسعه این جنبش به شمار میآید، اما تاکیدی که این جنبش بر ترک بودن و اسلام میکند، باعث میشود که گروههایی جذب و گروههایی نیز از آن فاصله بگیرند. سوال اصلی این است که دستورکار جنبش گولن در جمهوری آذربایجان چیست و این جنبش و شبکههای رو به گسترش آن در جامعه جمهوری آذربایجان بر مبنای چه نظریهای رشد و گسترش می یابند. در پاسخ به این سوال، فرضیه مطرح این است که با توجه به سیاست انفعالی جنبش گولن، این جنبش در ابعاد سیاسی نمیتواند نقشی مستقیم و کوتاه مدت در تحولات سیاسی و اجتماعی جمهوری آذربایجان داشته باشد، اما با سرمایه گذاریهای بزرگی که در نسل جوان صورت گرفته است، این امر در آیندهی دور محتمل به نظر میرسد. [1]. Gülen Movement
http://ca.ipisjournals.ir/article_17894_ef7ba71ce95be33fa00a9d4845a30fc9.pdf
2015-03-01
113
40
جمهوری آذربایجان
جنبش گولن و جریانهای نورچی
سید احمد
نکویی
1
دانش آموخته دکتری روابط بین الملل
LEAD_AUTHOR
میرهادی
موسوی قرالری
2
دانش آموخته کارشناسی ارشد رشته دیپلماسی و سازمانهای بین المللی، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه، تهران، ایران.
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی وجوه مثبت و لزوم پویایی ایران در ابتکار کمربند اقتصادی از منظر مکتب کپنهاگ
امروزه آسیا به عنوان یک قاره پهناور با تحولات جدیدی روبهرو است. چندی است که بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در راستای تأمین اهداف خود در مناطق مختلف این قاره پهناور، طرح های جدیدی را ارائه داده اند. طرح جاده ابریشم آمریکا، سیاست چرخش به آسیا و ارائه طرحهای معماری امنیتی جدید برای آسیا از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا، طرح های اخیر بازیگران فرامنطقه ای در آسیا و طرح جاده ابریشم چین و طرح معماری امنیتی جدید آسیا از طرح های درون قاره ای برای آسیا می باشند. مقاله حاضر به بررسی دو گونه متفاوت از طرح جاده ابریشم جدید یعنی گونه فرامنطقهای (مورد پیشنهاد آمریکا) و گونه درون منطقه ای (مورد پیشنهاد چین) می پردازد و ضمن تشریح ویژگی های هر یک از این دو و مقایسه آنها با یکدیگر، منافع جمهوری اسلامی ایران را در این طرح ها، مورد بررسی و مداقه قرار میدهد و میکوشد به این سوال اصلی پاسخ دهد که کدام طرح جاده ابریشم جدید در راستای منافع جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. این مقاله همچنین به این سوال فرعی خواهد پرداخت که جایگاه ایران در کمربند اقتصادی جاده ابریشم چگونه تعریف شده است. فرضیه این نوشتار آن است که طرح کمربند اقتصادی جاده ابریشم چین (در هر دو گونه خشکی - دریایی) به علت ملحوظ داشتن نقش اساسی و محوری ایران میتواند تأمین کننده منافع ژئواستراتژیک، اقتصادی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه باشد. از این رو، این نوشتار در پایان به این دستاورد منتج خواهد شد که میزان پویایی جمهوری اسلامی ایران در پیوستن به کمربند اقتصادی جاده ابریشم، جایگاه این کشور را در طرح مزبور تعریف خواهد نمود. نوشتار حاضر بر اساس مکتب کپنهاگ به تبیین موارد مطرح شده خواهد پرداخت.
http://ca.ipisjournals.ir/article_17895_71091b0749a287956d13780b5562f713.pdf
2015-03-01
141
166
طرح جاده ابریشم جدید آمریکا
طرح جاده ابریشم جدید چین
منافع ملی و مکتب کپنهاگ
عنایت اله
یزدانی
1
دانشیار دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
AUTHOR
پریسا
شاه محمدی
2
دانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
AUTHOR