ORIGINAL_ARTICLE
اقتصاد سیاسی سیاست خارجی هند و راهبردهای پیوند و ارتباط آن با آسیای مرکزی
هند پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جهت برقراری پیوند و ارتباط موثر با کشورهای محصور در خشکی آسیای مرکزی، بیش از دو دهه به امید دریافت کمکهای امریکا و گروه غرب بیهوده به انتظار حمایت آنها نشست. از سوی دیگر، اقدام این کشور جهت دسترسی مستقیم به آسیای مرکزی و قفقاز از طریق کریدور بین المللی حمل و نقل شمال– جنوب و راههای مواصلاتی ایران به عنوان پل ارتباطی هند با آسیای مرکزی نیز با مخالفتهای امریکا به تاخیر افتاد، و سایر راهبردها نیز به نتیجه مطلوب نرسید. بنابر این سوال اصلی این مقاله «گزینههای پیشروی هند جهت پیوند و ارتباط با آسیای مرکزی»است. فرضیه مقاله نیز آن است که افول قدرت هژمونیک امریکا «تغییر سیاستِ امریکا- محور و بینتیجه هند»، متنوع سازی گزینههای پیشرو را در پی داشته است». مولفین در پایان ضمن ارائه الگوی تطور حکومت در هند؛ تغییر جهت مجدد سیاست خارجی این کشور در دوران حاکمیت ناراندرا مودی از «ائتلاف با امریکا و غرب»، به سیاست «تعهدات چندگانه و چندجانبه متعادل» و پدیده ترامپیزه شدن، سیاستهای آسیای مرکزی هند را موضوع مطالعات تکمیلی معرفی می نمایند.
http://ca.ipisjournals.ir/article_28044_9c3776c2a4501bc76b13e26bb5063483.pdf
2017-07-23
1
32
هند
آسیای مرکزی
تعهدات چندگانه
جمهوری اسلامی ایران و اقتصاد سیاسی سیاست خارجی
حسین
پوراحمدی میبدی
1
استاد، گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه شهیدبهشتی
AUTHOR
عبدالعلی
قوام
2
استاد، گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل، دانشگاه شهید بهشتی
AUTHOR
محمود
خانی جوی آباد
3
دانشجوی دکترای روابط بین الملل، دانشگاه شهیدبهشتی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
اهمیت نقش انرژی در سیاست خارجی روسیه
امـروزه در روابط بین الملل سلطه بـرکـانـونهایتولید و منبع نفت وگاز و مسیر انتقال آنها اساس کار بسیاری از سیاستگذاران را تشکیل میدهد وکشورهایی کـه دارای سیاست انـرژی محور هستند غـالب تصمیمهـای خود را بـا تکیه بـر پشتوانه انرژی اتخاذ مینمایند.روسیه کشوری است که از اهرم انرژی برای بازسازی قدرت خود استفاده مینماید و در زمینه صادرات گاز طبیعی به اروپا ایفاگر یک نقش اساسی میباشد. روسیهبا نگاهبه کاهش توان نظامی، تنزل موقعیت سیاسی و مشکلات ساختاری اقتصاد خودو نیز متأثر از اصل کارآمدی ابزارها و استفاده از کارآمدترین آنها در رویکرد عملگرایی، منابع انرژی را مهمترین برگ برنده خود در عرصهرقابتهای بینالمللی میداندو بر همین اساس تلاش فزایندهای را برای استفاده از منابع انرژی به عنوان سلاحی سیاسی و اهرمی مهم در سیاست خارجی مدنظر قرار داده است. سوال اصلی مقاله این است که روسیه از چه راهبردهایی در حوزه انرژی در سیاست خارجی استفاده میکند و هدف از اعمال این سیاستها چیست؟ و بر این فرض استوار است که روسیه تلاش میکند از اهرم انرژی در تعامل خود با سایر کشورها به نحو مطلوبی بهره گیرد و با کنترل بخشی از بازار انرژی نقش یک بازیگر مهم سیاسی و ژئوپلیتیک جهانی را با موفقیت ایفا کند و با استفاده از برگ انرژی به عنوان یک سلاح در پی بازسازی امپراتوری خود است.
http://ca.ipisjournals.ir/article_28045_df9b092abf68765b0a9106366047e53c.pdf
2017-07-23
33
66
روسیه
انرژی
نفت و گاز
گازپروم
خطوط لوله
اروپا و آسیای مرکزی
عبدالرضا
فرجی راد
a.farajirad@yahoo.com
1
دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل، دانشگاه آزاد اسلامی
AUTHOR
روح الله
صالحی دولت آباد
2
دانش آموخته کارشناسی ارشد، مطالعات منطقه ای، دانشگاه علامه طباطبایی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تأثیر دولتهای غیررسمی بر فرایند دولتسازی در گرجستان
مسئله دولتهای غیررسمی و بدون شناسایی که همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و خلأ قدرت به وجود آمده، براساس منازعات قومی موجود در برخی از جمهوریهای تازه استقلال یافته شکل گرفتند؛ از جمله مسائل مهم در فضای سیاسی پساشوروی محسوب میشوند. اهمیت این امر زمانی بیشتر میشود که ارتباط این مسئله را با موضوعات مهمی مانند انسجام و همگرایی سرزمینی، حاکمیت ملی، وضعیت حقوقی دولتهای غیررسمی و در مجموع دولتسازی پسااستقلال مدنظر قرار دهیم. در میان جمهوریهای استقلالیافته، جمهوری گرجستان موردی مناسب برای بررسی وضعیت دولتهای غیررسمی محسوب میگردد؛ زیرا تنها دولتی است که دو دولت غیررسمی در آن وجود داشته و بیشترین تأثیر را از عملکرد این موجودیتها پذیرفته است.
در این راستا سؤال مقاله پیشرو چنین است که تأثیر دولتهای غیررسمی بر روند دولتسازی در جمهوری گرجستان به چه صورت بوده است؟ میتوان گفت که موجودیتهای غیررسمی آبخازیا و اوستیای جنوبی در سه محور ایجاد مانع در مسیر شکلگیری حاکمیت ملی کامل، مخدوش نمودن انسجام سرزمینی و وارد کردن عاملی به عنوان دولت حامی در روند معادلات سیاسی داخلی، بر روند دولتسازی در جمهوری گرجستان تأثیر منفی گذاشتهاند؛ به صورتی که این موجودیتها به عنوان مهمترین موانع در ساخت دولت ملی واحد و موفقیت اقدامات صورت گرفته توسط دولت برآمده از انقلاب در عرصه دولتسازی در این کشور مورد بررسی قرار گرفتهاند. روش مورد استفاده در این مقاله، روش توصیفی- تحلیلی با استفاده از ابزار کتابخانهای میباشد.
http://ca.ipisjournals.ir/article_28046_a3bd6e3fdff9c21dea0390cc60462023.pdf
2017-07-23
67
97
آبخازیا
اوستیای جنوبی
حاکمیت ملی
دولتسازی و دولتهای غیررسمی
مسلم
کرم زادی
mkaramzadi@yahoo.com
1
استادیار علوم سیاسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
AUTHOR
فهیمه
خوانساری فرد
2
دانشجوی دکترای روابط بین الملل، دانشگاه اصفهان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
روابط رژیم صهیونیستی و قزاقستان
دکترین اتحاد پیرامونی رژیم صهیونیستی همواره راهی برای افزایش امنیت، گسترش روابط اقتصادی و نیز کاهش انزوای این دولت در عرصه منطقهای بوده است. به دنبال تغییر و یا از بین رفتن وضعیت منطقهای مورد دلخواه؛ رژیم صهیونیستی تلاش کرده است از طریق ارتباط با دولتهای پیرامونی بر انزوای خود غلبه کند. طی دهههای متوالی این دکترین شکل نسبتا ثابتی داشت؛ تحولات منطقه خاورمیانه از سال 2011 به بعد باعث شد که دکترین اتحاد پیرامونی فرم و محتوای جدیدی به خود گرفته و رژیم صهیونیستی تلاش میکند، مناطق و کشورهای جدیدی را به دکترین اتحاد پیرامونی کلاسیک خود اضافه کند. یکی از مناطقی که در این اتحاد پیرامونی جدید جایگاه برجستهای دارد، منطقه آسیای مرکزی و قفقاز است. در میان کشورهای آسیای مرکزی نیز قزاقستان به دلیل تأثیرگذاری سیاسی و اقتصادی این کشور در عرصه منطقهای اهمیت بهسزایی برای رژیم صهیونیستی پیداکرده است. هدف این مقاله واکاوی ماهیت و ساز کار استراتژی پیرامونی جدید رژیم صهیونیستی و اهداف این دولت در منطقه آسیای مرکزی در بعد از تحولات 2011 است. این مقاله به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که مهمترین دلایل و انگیزههای ورود رژیم صهیونیستی به منطقه آسیای مرکزی و تعمیق روابط با کشورهایی نظیر قزاقستان چیست؟ یافتههای مقاله نشان میدهد که در استراتژی پیرامونی جدید رژیم صهیونیستی، گسترش به فراسوی منطقه خاورمیانه جایگاه اساسی دارد و در این میان مناطقی و کشورهایی که بتوانند از لحاظ سیاسی و اقتصادی به خروج از انزوای رژیم صهیونیستی در شرایط جدید کمک کنند اهمیت بهسزایی دارند. آسیای مرکزی به دلیل اهمیت استراتژیک و ژئوپلیتیک و همچنین ظرفیتهای اقتصادی بالقوه خود تأمینکننده این نیاز است.
http://ca.ipisjournals.ir/article_28048_a0ab18292b120e36d9ef76b83193c8b7.pdf
2017-07-23
99
126
اتحاد پیرامونی جدید
رژیم صهیونیستی
آسیای مرکزی
قزاقستان
امنیت و انرژی
سعید
وثوقی
svosoughi174@gmail.com
1
استادیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل، دانشگاه اصفهان
AUTHOR
عسگر
صفری
khiyav2013@gmail.com
2
دانشجوی دکترای روابط بین الملل، دانشگاه گیلان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
رویکرد سیاست خارجی ترکیه در منطقه قفقاز با تاکید بر جمهوری آذربایجان
با افول گفتمان کمالیستی و پیروزی اسلامگرایان، خط و مشی سیاست خارجی ترکیه تغییرات بنیادینی را شاهد بوده است. جاهطلبیهای بلند پروازانه آنکارا برخلاف گذشته این کشور را نه بهعنوان پل ارتباطی شرق و غرب، بلکه کشوری مرکزی در میان مناطقی استراتژیک نظیر قفقاز و آسیای مرکزی، بالکان و خاورمیانه در نظر دارد. دکترین نوعثمانیگری حاکم بر سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه به دنبال بسط نفوذ این کشور در مناطق پیرامونی و ادغام با این جوامع با هدف کسب اهمیت استراتژیک جهانی برای ترکیه میباشد. بهرغم عدمموفقیت رویکرد ادغامگرایانه آنکارا در برخی حوزههای جغرافیایی نظیر منطقه خاورمیانه، سوال اصلی مقاله به عواملی اشاره دارد که به موفقیت رویکرد پیرامونگرایانه ترکیه در رابطه با جمهوری آذربایجان یاری رساندهاند؟ در پاسخ به آن این فرضیه مطرح شده است، پیوندهای قومی و فرهنگی، روابط اقتصادی قوی به خصوص در زمینه انرژی و جایگاه وزن ژئوپلیتیک جمهوری آذربایجان در رقابتهای ژئوپلیتیک ترکیه و روسیه موجب تسهیل همکاریهای ترکیه با جمهوری آذربایجان گردیدهاند.
نوشتار حاضر با هدف بررسی خط و مشی سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه در منطقه قفقاز و در قبال جمهوری آذربایجان به رشته تحریر در آمده است. در این مقاله تلاش شده است به روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از چارچوب نظری همگرایی دلایل موفقیت رویکرد پیرامونگرایانه ترکیه در رابطه با جمهوری آذربایجان مورد بررسی قرار گیرد.
http://ca.ipisjournals.ir/article_28049_e9ff8194a5ed7b6860e9ea2126dee1f4.pdf
2017-07-23
127
152
ترکیه
انرژی
جمهوری آذربایجان و ژئوپلیتیک و قفقاز
عنایت اله
یزدانی
1
دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
AUTHOR
مصطفی
خیری
khirimostafa@yahoo.com
2
دانشجوی دکترای روابط بین الملل، دانشگاه اصفهان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
رقابت اقتصادی ایالات متحده و چین در تاجیکستان
رفتار رقابتی کشورها در دوران معاصر در حوزه اقتصاد، موجب شده تا شکل جدیدی از رویکردهای نظری جهت تبیین این رفتارها در کانون توجهات واقع شوند. در این دوران اقتصاد بار دیگر به مثابه انگیزه اصلی رقابتهای قدرتهای جهانی مورد شناسایی قرار گرفته است. روابط راهبردی میان ایالات متحده و چین نیز از چنین ویژگیای برخوردار میباشد. این رابطه در فضاهای مختلف جغرافیایی متاثر از موضوعات اقتصادی قرار گرفته است. به طور مشخص کنشگری این دو قدرت در کشور تاجیکستان گویای شکل جدیدی از رقابت میان این دو واحد مهم بینالمللی است. بر این اساس سوال اصلی این مقاله آن است که مهمترین عناصر در تعاملات رقابتی میان ایالات متحده و جمهوری خلق چین در کشور تاجیکستان کدام هستند؟ فرضیه مقاله آن است که مهمترین عناصر موجود در رقابت آمریکا و چین در تاجیکستان بر دو مفهوم اقتصاد و امنیت استوار است؛ با این توضیح که برخلاف تعاملات میان چین و تاجیکستان که بر هر دو حوزه اقتصاد و امنیت استوار بوده است، جنبههای اقتصادی رابطه با تاجیکستان برای ایالات متحده از اهمیت کمتری برخوردار بوده است. رقابت میان دو قدرت بزرگ یاد شده در تاجیکستان بسیاری از منافع و مطلوبیتهای جمهوری اسلامی ایران را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. این مقاله با استفاده از دادههای آماری برگرفته از منابع رسمی و غیر رسمی درصدد است تا پاسخهای خود را در فرضیه مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به مرحله آزمون قرار دهد.
http://ca.ipisjournals.ir/article_28050_5f4afb2267564d05c93b7e68f62b3569.pdf
2017-07-23
153
184
چین تاجیکستان
آمریکا
روابط امنیتی و رقابت اقتصادی
مهدی
هدایتی شهیدانی
mehdi.hedayati@gmail.com
1
استادیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه گیلان
AUTHOR
صدیقه
آذین
azinsedighe@gmail.com
2
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته روابط بینالملل دانشگاه گیلان
AUTHOR