ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
23
97
2017
03
21
قدرت هنجاری اتحادیه اروپا در آسیای مرکزی؛ ابزارها و چالش ها
1
32
FA
علیرضا
ثمودی پیله رود
استادیار دانشگاه مفید
<em>سیاست اتحادیه اروپا در قبال آسیای مرکزی از اوایل هزاره سوم به بخش مهمی از سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا تبدیل شده است. آسیای مرکزی به طور سنتی حلقه وصل میان آسیا و اروپا بوده است و به عنوان مسیری راهبردی میان این دو قاره عمل میکند. جامعترین سند اتحادیه اروپا در ارتباط با آسیای مرکزی در ژوئن 2007 با عنوان راهبرد آسیای مرکزی اتحادیه اروپا برای شراکت جدید به تصویب رسید که موجب افزایش روابط بروکسل با این کشورها شد. این راهبرد با هدف ایجاد چارچوبی برای گسترش روابط و تأمین منافع مبتنی بر ارزشها تدوین شد، ویژگیهای خاص کشورهای آسیای مرکزی را مورد توجه قرار میداد و رویکردهای خاصی را در مورد هر کشور در پی میگرفت. سوال اصلی این مقاله عبارت است از اینکه «اتحادیه اروپا برای اعمال قدرت هنجاری خود در آسیای مرکزی از چه ابزارهایی استفاده میکند و با چه چالشهایی رو به رو است؟» در پاسخ به این سوال این فرضیه مطرح شده است که «بهبود وضعیت دمکراسی، ارتقای سطح حقوق بشر، حاکمیت قانون، آموزش، محیط زیست از مهمترین برنامههای اجرا شده در آسیای مرکزی توسط اتحادیه اروپا است، هر چند به دلیل وجود برخی ضعفها از جمله ضعف ساختاری، نگاه متفاوت نهادها و اعضای اتحادیه اروپا و حضور کنشگران قدرتمند دیگر در آسیای مرکزی این کنشگر نتوانسته است به اهداف مورد نظر خود در این منطقه دست پیدا کند». روش ﺗﺤﻘﯿﻖ اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪه در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ- ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ اﺳﺖ</em>
اتحادیه اروپا,قدرت هنجاری,آسیای مرکزی,حاکمیت قانون,حقوق بشر,انرژی و امنیت
http://ca.ipisjournals.ir/article_24964.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_24964_36168d507b2ed328f15748e8e8a6f191.pdf
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
23
97
2017
03
21
تاثیر فعالیت های نظامی بازیگران فرامنطقهای حوزه خزر بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
34
69
FA
اصغر
جعفری ولدانی
دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی
سید محمدحسین
حسینی
دانشجوی دکترای روابط بین الملل، دانشگاه علامه طباطبایی
<em>حوزه خزر را نمیتوان بهطور کامل ساختار مجزایی پنداشت که بازیگران آن قادر به حلوفصل قطعی اختلافات درونی خود باشند زیرا بهرغم تاریخ و فرهنگ مشترک بازیگران منطقهای و قرابت جغرافیایی آنها با یکدیگر هنوز نتوانستهاند، ترتیبات امنیتی کارآمدی میان خود برقرار سازند. اگرچه در این سیستم تابعه، قدرت بزرگ(روسیه) تاثیرگذاری فراوانی دارد، اما معادلات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک دریای خزر بهگونهای است که بازیگران مداخلهگر امکان استقلال درونی را از آن سلب مینمایند. از سوی دیگر، برخی از بازیگران ساحلی دریای خزر نیز همکاری اقتصادی و نظامی با قدرتهای فرامنطقهای را گامی جهت تامین منافع و امنیت خود در سطح منطقه میپندارند. بر این اساس، مقاله حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال است که فعالیتهای نظامی بازیگران مداخلهگر نظیر ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و رژیم صهیونیستی در حوزه خزر چه تاثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد؟ فرضیه تحقیق این است که بازیگران مداخلهگر بهدلیل رسوخپذیری سیاسی و امنیتی برخی از بازیگران حوزه خزر به همکاری نظامی و تسلیحاتی با این بازیگران میپردازند و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را در ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی با چالش مواجه میسازند. در این مقاله، روش تحقیق بهصورت توصیفی- تحلیلی است</em>
بازیگران مداخلهگر,فعالیتهای نظامی,منطقه ژئوپلیتیک,امنیت ملی و حوزه خزر
http://ca.ipisjournals.ir/article_24965.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_24965_08d89ea61be61c52dddf4d154e92efde.pdf
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
23
97
2017
03
21
راهبردهای سیاست خارجی چین و ژاپن در آسیای مرکزی
71
100
FA
محمدرضا
دهشیری
دانشیار دانشکده روابط بین الملل
mohammadreza_dehshiri@ yahoo.com
محمدحسین
نشاسته سازان
دانشجوی کارشناسی ارشد، دانشکده روابط بین الملل
<em>آسیای مرکزی به دلیل برخورداری از منابع زیرزمینی و طبیعی همواره مورد توجه قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بوده است. با دقت در راهبردهای سیاست خارجی چین و ژاپن میان سالهای 2012 تا 2016 در منطقه آسیای مرکزی مشخص میشود از یک طرف، چین دارای منا</em><em>ف</em><em>ع اقتصادی، امنیتی، انرژی و ژئوپلیتیک در منطقه است و از طرف دیگر، ژاپن منافع اقتصادی، انرژی و اهداف بلندمدت بینالمللی و منطقهای را دنبال میکند. سوال اصلی در این مقاله این است که چین و ژاپن چه منافع و راهبردهایی در منطقه دارند و در سیاستهای بلندمدت خود در چه عرصههایی با یکدیگر افتراق کارکردی دارند؟ فرضیه تحقیق این است که راهبرد چین استفاده از قدرت رو به رشد اقتصادی و قدرت سیاسی خود در منطقه آسیای مرکزی بهویژه از طریق سازمان همکاریهای شانگهای است در حالی که ژاپن از طریق کمکهای حمایتگرانه در قالب همیاری توسعه رسمی و چندجانبهگرایی سیاسی همچنین استفاده از ظرفیتهای خود در سازمانهای منطقه آسیا</em><em>_</em><em> پاسیفیک مانند همکاری اقتصادی آسیا</em><em>_</em><em> پاسیفیک</em><em>یا نهادهای سازمان ملل مانند</em><em>برنامه توسعه ملل متحد</em><em>بهره میبرد</em><em>.</em><em> روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است و نگارش آن با استفاده از منابع کتابخانهای و فضای مجازی میباشد.</em><br /> <em> </em>
آسیای مرکزی,قدرت هوشمند,سازمان همکاری شانگهای و همیاری توسعه رسمی
http://ca.ipisjournals.ir/article_24966.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_24966_86eae8b2bf8aef4bbfecd5212828481d.pdf
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
23
97
2017
03
21
بررسی تاثیر فرهنگ استراتژیک بر سیاست خارجی فدراسیون روسیه
103
137
FA
مصطفی
زهرانی
استادیار، دانشکده روابط بین الملل
mostafazahrani@ yahoo.com
صارم
شیراوند
دانش آموخته کارشناسی ارشد مطالعات اوراسیا، دانشکده روابط بین الملل
<em>به دنبال</em><em>شکلگیری</em><em>مناظره</em><em>چهارم</em><em>در</em><em>عرصه</em><em>نظریات</em><em>روابط</em><em>بینالملل،</em><em>فرهنگ</em><em>از</em><em>اهمیتی</em><em>برابر</em><em>با مولفههای</em><em>مادی</em><em>در</em><em>شکلدهی</em><em>به</em><em>رفتار</em><em>کشورها</em><em>برخوردار</em><em>گردید.</em><em>در</em><em>بستر</em><em>و </em><em> </em><em>چارچوب</em><em>این</em><em>نظریات، فرهنگ</em><em>بهطور</em><em>اعم</em><em>و</em><em>فرهنگ</em><em>استراتژیک</em><em>بهطور</em><em>اخص</em><em>از</em><em>جمله</em><em>عوامل</em><em>داخلی</em><em>شکلدهنده</em><em>به</em><em>مبانی هویتی</em><em>هر</em><em>بازیگر</em><em>در</em><em>عرصه</em><em>روابط</em><em>بینالملل</em><em>مطرح</em><em>میشود</em><em>که</em><em>با</em><em>تأثیرگذاری</em><em>بر</em><em>نگرش</em><em>نخبگان</em><em>و دولتمردان</em><em>و</em><em>همچنین</em><em>جامعه</em><em>یک</em><em>کشور،</em><em>قابلیت</em><em>اثرگذاری</em><em>بر</em><em>نحوه</em><em>عملکرد</em><em>یک</em><em>کشور</em><em>عرصه سیاست خارجی و محیط</em><em>بینالمللی</em><em>را</em><em>دارا</em><em>میباشد. بدین</em><em>ترتیب</em><em>شناسایی</em><em>مولفههای</em><em>شکلدهنده</em><em>به</em><em>مبانی هویتی</em><em>یک</em><em>کشور</em><em>و</em><em>از</em><em>آن</em><em>جمله</em><em>فرهنگ</em><em>استراتژیک</em><em>کشورها،</em><em>کمک</em><em>بسیار</em><em>موثری</em><em>در</em><em>فهم</em><em>چرایی کنش</em><em>کشورهای</em><em>مختلف</em><em>در عرصه سیاست خارجی</em><em>از</em><em>جمله</em><em>قدرتهای</em><em>بزرگی</em><em>چون</em><em>فدراسیون روسیه</em><em>به دست خواهد داد. در این مقاله، سوال اصلی این است که فرهنگ استراتژیک بر سیاست خارجی فدراسیون روسیه چه تاثیری داشته است؟و فرضیه مقاله عبارت است از اینکه که فرهنگ استراتژیک روسیه با منطقی تدافعی متشکل از مولفههایی همچون تصور تهدید، ویژگیهای ژئوپلیتیک و نگاه توسعهطلبانه، اندیشه قدرت بزرگی و تلاش برای هژمون منطقهای شدن، اقتدارگرایی غالب و گفتمانملیگرایی روسی و هویت اسلاو- ارتدوکس، بر روی ساختار تصمیمگیری استراتژیک و الگوی رفتاری این بازیگر در عرصه سیاست خارجی و محیط بینالمللی تاثیر عمیقی دارد. روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی است.</em>
فرهنگ استراتژیک,سازهانگاری,هویت,سیاست خارجی و فدراسیون روسیه
http://ca.ipisjournals.ir/article_24967.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_24967_df514492bbae38e9f4c264e05d9613d1.pdf
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
23
97
2017
03
21
تاثیر بحران سوریه بر روابط روسیه و ترکیه در منطقه قفقاز
139
173
FA
عباسقلی
عسگریان
استادیار روابط بین الملل، دانشکده روابط بین الملل
سعید
تجری
دانش آموخته کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای، دانشگاه علامه طباطبایی
<em>بحران سوریه بهعنوان یک بحران منطقهای حاد موجب گردیده تا بازیگران مختلف درگیر در آن به رویارویی و بعضا تعامل با یکدیگر پرداخته و عرصههایی از منازعه و همکاری را رقم بزنند. نوع کنش متفاوت بازیگران درگیر در این بحران را میتوان بهوضوح از تعاملات و تقابلات روسیه و ترکیه در قبال یکدیگر دید. در واقع، جهتگیری متفاوت روسیه و ترکیه در قبال یکدیگر سبب گردیده تا بحران سوریه نوعی تعارض و تقابل قابل توجه میان این دو بازیگر ایجاد نموده که در کنش آنها نسبت به یکدیگر در منطقه قفقاز نیز تاثیرگذار بوده است. از این رو، مقاله حاضر تلاش دارد تا ابعاد تعارض و بعضا همکاری روسیه و ترکیه در بحران سوریه را مشخص نموده و ابعاد تاثیرگذاری آن بر تحولات این دو در منطقه قفقاز را مشخص نماید. لذا، پرسش اصلی مدنظر این است که کنش متعارض روسیه و ترکیه در قبال بحران سوریه چگونه بر نقشآفرینی آنها در منطقه قفقاز تاثیرگذاشته است. در پاسخ با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و جمعآوری منابع به صورت کتابخانهای و با استفاده از فضای مجازی، توضیح داده خواهدشد که بحران سوریه موجب واگرایی و رویارویی جدی میان روسیه و ترکیه گردیده و این مسئله موجب تعمیق واگرایی آنها نسبت به کنشهای یکدیگر در منطقه قفقاز شده است.</em>
بحران سوریه,روسیه,ترکیه,قفقاز,واگرایی و همگرایی
http://ca.ipisjournals.ir/article_24968.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_24968_f3df22c3ce57767217b83322e12379db.pdf
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
23
97
2017
03
21
سیر تحول گفتمانی فدراسیون روسیه در منطقه آسیای مرکزی؛ از گفتمان یوروآتلانتیسم تا قدرت بزرگ هنجارمند (1991- 2016)
175
206
FA
ولی
کوزه گر کالجی
دانشجوی دکترای مطالعات منطقه ای، دانشگاه تهران
<em>فدراسیون روسیه از جمله مهمترین و تاثیرگذارترین بازیگران «بازی بزرگ جدید» منطقه آسیای مرکزی طی ٢٥ سال گذشته بوده است و در راستای حفظ وضع موجود، احیا و تقویت جایگاه سنتی و هژمونیک روسیه در این منطقه، حفظ کشورهای منطقه در مدار سیاست خارجی و دفاعی مسکو و در نهایت مقابله با اهداف و سیاستهای قدرتهای رقیب به ویژه ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا، کوششهای متعددی را در سطح مناسبات دو جانبه با پنج کشور منطقه آسیای مرکزی و نیز در سطح سازوکارهای چند جانبه نظیر جامعه کشورهای مشترک المنافع، پیمان امنیت دسته جمعی، سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا به اجرا گذاشته است. در این بین، نکته شایان توجه این است که روند سیاست خارجی فدراسیون روسیه در قبال این مناطق متاثر از تحولات داخلی جامعه در حال گذار روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تحولات منطقهای و بینالمللی، روندی ایستا، خطی و ثابت را طی ننمود و به موازات شرایط داخلی روسیه، منطقه آسیای مرکزی و کیفیت مناسبات روسیه با جهان غرب، روندی بسیار پویا و متغیر را تجربه نمود. این روند پویا و متغیر این پرسش را مطرح میسازد که «</em><em>سیر تحول و روند متغیر سیاست خارجی روسیه در قبال منطقه آسیای مرکزی چگونه و بر چه مبنایی قابل تببین میباشد؟». فرضیهای که در پاسخ به این پرسش مطرح میشود آن است که «روند شکلگیری و تکامل هویت ملی روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نوع تعریف این کشور از جایگاه، رسالت و موقعیت خود نسبت به بازیگران اصلی نظام بینالمللی، موجب شکلگیری روند متغیر سیاست خارجی روسیه در قبال منطقه آسیای مرکزی شده است». مقاله پیشرو به منظور پاسخ به پرسش یاد شده و ارزیابی فرضیه مذکور، خواهد کوشید با کاربست نظریه گفتمان (تغییر «در» گفتمان و تغییر «از» گفتمان) در چارچوب «گفتمانهای حاکم بر سیاست خارجی روسیه» طی 25 سال گذشته، درک بهتری از سیر تحول سیاست خارجی این کشور در قبال منطقه آسیای مرکزی در فاصله سالهای 1991 تا 2016 حاصل شود. </em>
گفتمان,فدراسیون روسیه,آسیای مرکزی و خارج نزدیک
http://ca.ipisjournals.ir/article_24969.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_24969_17f2b92c02eee4eca1b21de4d93d4132.pdf