ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
24
102
2018
09
23
چگونگی تقابل روسیه و چین با آمریکا در اوراسیا
1
33
FA
علی
آدمی
0009-0000-3659-5956
دانشیار گروه روابطبینالملل دانشگاه علامه طباطبائی
aliadami2002@yahoo.com
حسن
آئینه وند
کارشناسی ارشد رشته روابط بینالملل دانشگاه اصفهان
ha.ainehvand@gmail.com
<em>به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان روابطبین الملل، قرن بیست و یکم را باید قرن اوراسیا دانست که تسلط بحری و بری بر آن میتواند آینده چینش قدرت در ساختار نظام بینالملل را تغییر دهد. ضرورت برخورداری از موقعیت سوق الجیشی بکر و وجود منابع مادی فراوان برای تبدیل شدن هر کشوری به یک قدرت جهانی باعث گردیده است تا بسیاری از کشورها با هر میزان قدرت در پی افزایش چیرگی و نفوذ خود در این منطقه باشند. ایالات متحده آمریکا از جمله این کشورها است که می</em><em></em><em>کوشد تحکم همه جانبه خود را در این منطقه افزایش دهد. آمریکا با تکیه بر اصول "توسعه طلبی" و "مداخلهگرایی" این اجازه را به خود داده است تا در منطقه</em><em></em><em>ای حضور یابد که هزاران کیلومتر دورتر از خاک آن است. اما از منظر استراتژیست</em><em></em><em>های آمریکایی دو کشور چین و روسیه بهعنوان دو ابرچالش جهانی می</em><em></em><em>توانند با ایجاد یک اتحاد استراتژیک ضد هژمونی آمریکا، مانع تحقق نظم جهانی مورد نظر این کشور شوند. این دو قدرت در دو دهه اخیر توانمندی</em><em></em><em>های خود را در منطقه اوراسیا در راستا ایجاد اتحاد استراتژیک، شکل دهی به نظم موازنه محور و جلوگیری از مداخله قدرت خارجی در امور این منطقه به کار گرفته</em><em></em><em>اند. اما این اتحاد بهرغم نگاه مشترک هر دو طرف در حوزه نظری، درباره هژمونی آمریکا در حوزه عمل تاکنون محقق نشدهاست. شرایط پیشگفته این پرسش را به وجود میآورد که چرا با وجود شکلگیری هدف مشترک (مقابله با هژمون) میان روسیه و چین در عرصه عمل اتحاد ضد هژمونیک میان دو کشور شکل نگرفته است؟ در واقع چه محدودیتها و ملاحظاتی مانع تحقق عملی ایجاد اتحاد ضد هژمون دو کشور در اوراسیا گردیده است؟ به منظور پاسخ به پرسشهای یاد شده این فرضیه مطرح میشود که مسائلی چون تفاوت نگاه تاریخی روسیه و چین به منطقه، ماهیت روابط دوجانبه آنان با آمریکا و پیشینه متفاوت روابط با آن، اولویتهای متفاوت منافع ملی در کنار تفاوت جایگاه قدرت هر دو بازیگر از جمله دلایل عدم تحقق عملی نظریه اتحاد ضد هژمون میباشد. </em>
هژمون و ضد هژمون,ژئوپلیتیک منطقهای,اوراسیا,سازمان همکاری شانگهای,روسیه و چین
http://ca.ipisjournals.ir/article_32882.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_32882_824a68badb2484bf7e98d578b3a17cb3.pdf
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
24
102
2018
09
23
تاثیر مولفه های فرهنگ استراتژیک بر کدهای ژئوپلیتیک اوکراین
35
57
FA
زهرا
پیشگاهی فرد
استاد گروه جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دانشگاه تهران
zpishgahi@ut.ac.ir
صارم
شیراوند
دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دانشگاه تهران
<em>فرهنگ استراتژیک برآیند تجارب تاریخی است. از سوی دیگر از آنجایی که این تجارب در میان دولتها متفاوت هستند، دولتهای مختلف، فرهنگ<sub></sub>های استراتژیک مختلفی را دارا هستند و در عین حال میان فرهنگ استراتژیک، رفتار استراتژیک و کد ژئوپلیتیک یک رابطه عمیق وجود دارد</em><em>.</em><em>کشور اوکراین نیز با توجه به تجارب تاریخی، فرهنگ سیاسی و جغرافیای خود دارای فرهنگ استراتژیک خاص خود می باشد. لذا برای توضیحو ادراکتصمیمگیری استراتژیک و انتخاب کدهای ژئوپلیتیک در این کشور ضمن توجه به شرایط ساختاری و علی سیاستهای بین</em><em></em><em>المللی بر چگونگی شرایط این بازیگر باید به عواملی همچون قوانین، مقاصد و اهداف، متن و زمینهای که در آن قرار دارد توجه کافی داشت. </em><em>در این مقاله سوال اصلی این است که مولفههای فرهنگ استراتژیک بر کدژئوپلیتیک سیاست خارجی اوکراین چه تاثیری داشته است؟ فرضیه مقاله عبارت است از اینکه که فرهنگ استراتژیک اوکراین متشکل از مولفههایی </em><em>همچون ساختار اجتماعی شکننده و شکاف قومی- زبانی، ویژگیهای ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و آتلانتیک گرایی و تلاش برای رهایی از سلطه روسها، محل رقابت روسیه و اتحادیه اروپا برای کسب قدرت ساختاری، وابستگی ژئواکونومیک وساختار اجتماعی شکننده و شکاف قومی- زبانی</em><em> بر روی ساختارتصمیمگیری استراتژیک و الگوی رفتاری این بازیگر در عرص</em><em>ه</em><em> سیاست خارجی و محیط بینالمللی تاثیر عمیقی داشته است</em> <em>و عملا مانع اتخاذ کدهای ژئوپلیتیک که تعیین کننده منافع این کشور در عرصه سیاست خارجی شده است</em><em>.</em> <em>باید توجه نمود که فرهنگ استراتژیک، زمینه مورد نیاز جهت ادراک کدهای ژئوپلیتیک بازیگران را مهیا مینماید و در این میان مولفههای فرهنگ استراژیک اوکراین این ادراک زمینهمند را امکانپذیر می نماید. </em><em> روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است.</em>
فرهنگ استراتژیک,کد ژئوپلیتیک, سیاست خارجی و اوکراین
http://ca.ipisjournals.ir/article_32883.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_32883_3a84c65da878cb38b73bdd42a306aba8.pdf
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
24
102
2018
09
23
چانهزنی قومی و تبیین جداییطلبی در قفقاز جنوبی
60
97
FA
فهیمه
خوانساری فرد
دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
محمدعلی
بصیری
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
basiri360@ase.ui.ac.ir
عنایت الله
یزدانی
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
ha.daneshjoo@yahoo.com
<em>منطقه قفقار جنوبی یکی از حوزههای مهم در بررسی پدیده جداییطلبی میباشد. اما فارغ از علل و زمینههای بروز جداییطلبی، آنچه در بررسی جنبشهای جداییطلبانه در قفقاز جنوبی حائز اهمیت است این میباشد که بهرغم اینکه بسیاری از گروههای قومی این منطقه در سالهای پساشوروی دارای تمایلات جداییطلبانه بودهاند؛ اما همه به یک میزان در این راستا موفق نبودهاند و تفاوتهای معناداری از این منظر در میان آنها وجود دارد. در بررسی علل این امر، نظریه چانهزنی قومی که جداییطلبی را بر مبنای روابط متقابل میان سه بازیگر گروههای قومی، دولت میزبان و دولت حامی و نیز وجود ابزارهای چانهزنی در دست گروههای قومی مورد ارزیابی قرار میدهد به نظر چارچوب نظری مناسبی میباشد. بنابراین، سؤال اصلی این مقاله این است که چرا برخی از گروههای قومی در پیگیری مطالبات جداییطلبانه و کسب استقلال سیاسی موفقتر از سایرین بودهاند؟ در واقع چه عواملی منجر به موفقیت و یا عدم موفقیت گروههای قومی در عرصه جداییطلبی میشوند؟ در مقام پاسخ به سؤالات فوق و به عنوان فرضیه مقاله باید گفت که هر چه ابزارهای بیشتری برای چانهزنی با دولت مرکزی در اختیار گروههای قومی باشد در عین حال که منجر به کسب امتیازات بیشتر از مرکز میشود، باعث میشود تا این گروهها بیشتر به سمت رادیکالیزه کردن تقاضاهای خود از دولت مرکزی حرکت کنند؛ به حدیکه در اختیار داشتن دو عامل مهم کنترل سرزمینی و بهرهمندی از حمایت خارجی- به عنوان دو ابزار مؤثر چانهزنی- میتواند گروههای قومی را به سمت جداییطلبی حتی با استفاده از ابزارهای خشونتآمیز سوق دهد. در این مقاله تلاش شده تا با رویکرد توصیفی-تحلیلی و بهرهمندی از ابزار کتابخانهای و آمار و اسناد نهادهای دولتی و بینالمللی، فرضیه فوق در ارتباط با جنبشهای جداییطلبانه در قفقاز جنوبی مورد آزمون قرار گیرد.</em>
جداییطلبی,چانهزنی قومی,دولت حامی,قفقاز جنوبی و کنترل سرزمینی
http://ca.ipisjournals.ir/article_32884.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_32884_aaf7ae8de62dd62b6f9387ab00d2df60.pdf
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
24
102
2018
09
23
روسیه و مناقشه قره باغ
97
123
FA
مصطفی
خیری
دکتری دانشگاه اصفهان
khirimostafa@yahoo.com
<em>در چارچوب رقابتهای ژئوپلیتیک موجود میان روسیه و غرب، کرملین مناطق خارج نزدیک را در حوزه منافع استراتژیک و حیاتی خود تعریف نموده و از مناقشات سرزمینی حل نشده موجود در این مناطق نظیر بحران قرهباغ بهعنوان ابزاری برای تثبیت نفوذ خود در جمهوریهای جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی بهره برده است. در این بین مناقشه قرهباغ بهعنوان جدیترین مشکل امنیتی قفقاز جنوبی بیش از دو دهه است که تداوم داشته است و مطالعه پویشهای منطقهای بر شکنندگی وضعیت نه صلح نه جنگ حاکم و احتمال تشدید دوباره مناقشه اشاره دارد. مناقشهای که ظرفیت تبدیل شدن به جنگی تمام عیار میان طرفهای درگیر را دارد. با توجه به مطالب مذکور، نوشتار حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال اصلی است که تشدید مناقشه قرهباغ چه فرصتها و چالشهایی برای کرملین میتواند در پی داشته باشد؟ ایجاد ناامنی در مسیرهای صادراتی انرژی از دریای خزر به سوی بازارهای غربی و استقرار نیروهای روسیه در منطقه قرهباغ و در چارچوب نیروهای حافظ صلح را میتوان مهمترین فرصت پیش روی کرملین دانست. در مقابل احتمال درگیر شدن با ترکیه بهعنوان متحد جمهوری آذربایجان و تقویت نفوذ غرب در قفقاز در سایه تشدید بحران چالشهای احتمالی متوجه روسیه خواهند بود. در این مقاله تلاش شده است به روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از چارچوب نظری ژئوپلیتیک، احتمال تشدید مناقشه قرهباغ و چالشها و فرصتهای متوجه روسیه مورد بررسی قرار گیرند.</em>
<em> </em>
مناقشه قرهباغ,روسیه,جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان
http://ca.ipisjournals.ir/article_32885.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_32885_73f63d47c5937c73eeb213f89b28262e.pdf
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
24
102
2018
09
23
مدیریت آب در جمهوری آذربایجان
125
155
FA
مرضیه
شیرزادی
دانشجوی دکتری سیاستگذاری عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
محمد جواد
حق شناس
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
<em>چالشها و تهدیدهای آبی پیشرو جمهوری آذربایجان، ضرورت توجه بیشتر به مدیریت مطلوب آب در این کشور را آشکار میسازد. محور اساسی مقاله حاضر نیز پاسخ به این پرسش است که «عمده موانع پیشروی تحقق مدیریت مطلوب آب در جمهوری آذربایجان چیست؟» این پرسش مبتنی بر این مفروضه است که بحران آب در جمهوری آذربایجان بیش از آنکه به کمبود آب فیزیکی مربوط باشد در کمبود آب اقتصادی ریشه دارد که ناشی از عدم مدیریت صحیح تولید و تخصیص آب در این کشور است. فرضیهای که در این مقاله به آزمون گذاشته شده این است که «تأکید بیش از حد بر نقش دولت، کمتوجهی به نظام مدیریت مشارکتی آب، عدم مدیریت یکپارچه منابع آب مبتنی بر تقسیمبندی حوضههای آبریز و زیرساختهای نامناسب آبی، چهار مانع اصلی تحقق مدیریت مطلوب آب در جمهوری آذربایجان بهشمار میآیند.» مقاله حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی بوده و از روششناسی اسنادی و نقلی بهره برده است. تجزیه و تحلیل اطلاعات جمعآوری شده نیز به شیوه علی (پس رویدادی) بوده که طی آن پژوهشگران، عدمتحقق مدیریت مطلوب آب در جمهوری آذربایجان را بهمثابه معلول (متغیر وابسته) مورد بررسی قرار داده و با مراجعه به گذشته به کشف علت (متغیر مستقل) پرداختهاند. یافتههای مقاله نیز ضمن تأیید فرضیه مقاله، مؤید این واقعیت است که جمهوری آذربایجان برای جبران این کاستیها، راه مشارکت با نهادهای بینالمللی و بهویژه اتحادیه اروپا را در پیش گرفته و کمتر بر پژوهشهای علمی و نخبگان فنی داخلی تمرکز داشته است؛ روندی که کمتر با معیارهای مدیریت مطلوب آب همخوانی دارد.</em>
جمهوری آذربایجان,مدیریت آب,مدیریت یکپارچه منابع آب,مدیریت مبتنی بر حوضه های آبریز و مشارکت مردمی
http://ca.ipisjournals.ir/article_32886.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_32886_f5d0af8618436aba4be6b0ac895f55d5.pdf
ناشر: وزارت امور خارجه
فصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز
2322-3766
24
102
2018
09
23
آب و توسعه پایدار در آسیای مرکزی
155
184
FA
مسلم
کرم زادی
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
mkaramzadi@yahoo.com
<em>آب در همه ابعاد زندگی انسان نقش حیاتی دارد و برای توسعه در بخشهای کشاورزی، صنعت و توسعه انسانی ضروری است. آب قابل استفاده انسان منبع کمیابی است که توزیع ناموزونی دارد و در بسیاری نقاط جهان، مانند مناطق خشک و نیمهخشک فشار آب و کمبود آن بسیار برجسته و مدیریت منابع یکی از مهمترین اولویتها است. منطقه آسیای مرکزی یکی از این مناطق است و افزون بر خشکی، ساختار کشاورزی آن را به شدت نسبت به کاهش منابع آبی یا اختلال در دسترسی به آن آسیبپذیر نموده است. سوال اصلی مقاله این میباشد که با توجه به نقش حیاتی آب در منطقه آسیای مرکزی، آیا استفاده از منابع آب صحیح و بهینه به گونهای است که توسعهپایدار را محقق نماید؟ در این راستا، فرضیه مقاله این است که با وجود کمیابی و توزیع نابرابر منابع آب، وابستگی اقتصاد منطقه به کشاورزی و نقش بسیار حیاتی آب در تحقق توسعه؛ استفاده ناصحیح، مدیریت نامناسب و نبود همکاریهای بین دولتی در زمینه مدیریت منابع آب مشترک موانعی در تحقق توسعه منطقه ایجاد کرده و توسعهپایدار و فرصتهای بهروزی نسلهای آینده را به خطر انداخته است. براساس یافتهها باید گفت؛ امروزه چالشهای توسعهپایدار در منطقه به نقاط حساسی رسیده و کمبود، هدر رفت و آلودگی منابع آب بهرهبرداری ناکارآمد و بیتوجهی به پایداری منابع، موجب عدم دسترسی مناسب به آب برای مصارف گوناگون شده و به یکی از مهمترین موانع رشد و در نهایت توسعهپایدار در منطقه تبدیل شده است. برای بررسی موضوع از منابع کتابخانهای و آمار و گزارشهای سازمانهای ملی و بینالمللی استفاده شده است. روش تحقیق به کار گرفته شده، توصیفی– تحلیلی میباشد.</em>
آسیای مرکزی,پایداری منابع,توسعه,توسعهپایدار و منابع آب
http://ca.ipisjournals.ir/article_32887.html
http://ca.ipisjournals.ir/article_32887_4da71807db89af94e98513307fb6faaa.pdf