ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766208820150301The Challenges of Peace in Afghanistanبررسی سیاست اتحادیه اروپایی در قبال بلاروس از منظر هنجارگرایی13317890FAسیدجلال دهقانی فیروزآبادیاستاد دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران.خلیل شیرغلامیدانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایرانJournal Article20160126The role of norms in behavior of actors and the concept of “Normative Foreign Policy” are subject of interest for some theories of international relations. Based on these deliberations, some scholars aimed to apply this theoretical concept in international politics. In line with these efforts, some European researchers introduced the European Union as a normative actor and coined the concept of “Normative Power Europe”. The advocates of Normative Power Europe believe that the European Union is a distinct actor in international politics as well as a benign power whose foreign policy is not merely based on limited material interests but also on normative aims. Among the spheres of this self-regarded normative foreign policy is the policy of the EU towards its neighborhood. <br />The present article aims to assess the foreign policy of the EU towards Belarus and to verify to what extent this policy was in line with variables of normative foreign policy. The authors believe that while in some aspects the foreign policy of the EU possesses some normative variables, it is not in a position to be named as normative foreign policy. Therefore, the concept of Normative Power Europe is to some extent exaggerated. <em>در برخی نظریههای روابط بین الملل به نقش هنجارها در رفتار کنشگران و مفهوم «سیاست خارجی هنجاری»</em><em><strong>[1]</strong></em><em> توجه شده است. پیرو همین تعاملات، برخی تلاش کردهاند برای این مفهوم نظری در عرصه سیاست بین الملل مصداقهایی بیابند و در این راستا برخی صاحبنظران از اتحادیه اروپایی به عنوان یک بازیگر هنجاری یا قدرت هنجاری نام بردهاند؛ تا جایی که سیاست هنجاری در دیدگاه آنها مساوی اتحادیه اروپایی و رفتار اتحادیه اروپایی معادل سیاست هنجاری تلقی شده است. هواداران مفهوم اروپای هنجاری، معتقد هستند، اتحادیه اروپایی کنشگری متمایز در سیاست بین الملل و نیرویی برای خیر است که سیاست خارجی آن صرفا معطوف به منافع مادی محدود نیست، بلکه بر مبنای هنجارگرایی و توسعه هنجارها در نظام بین الملل استوار شده است. یکی از مصادیق این هنجارگرایی ادعایی، سیاست اتحادیه در قبال بازیگران پیرامونی آن است. </em><br /> <em>نوشتار حاضر تلاش دارد به این سوال پاسخ دهد که سیاست اتحادیه اروپایی در قبال بلاروس به عنوان یکی از همسایگان شرقی اتحادیه تا چه اندازه با شاخصهای سیاست خارجی هنجاری مطابقت داشته است. یافتههای این مقاله حاکی از آن است که با توجه به شاخصهای قابل تعریف برای سیاست خارجی هنجاری، سیاست اتحادیه اروپایی در قبال بلاروس، اگرچه در برخی ابعاد واجد متغیرهایی از هنجارگرایی است در قالب سیاست خارجی هنجاری نمیگنجد و این هنجارگرایی ادعایی در عمل تاثیری بر رفتارهای سیاسی بلاروس نیز نداشته است.</em><br /> <br clear="all" /><br /> <br /> [1]. Normative Foreign Policy<br /> ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766208820150301The Challenges of Peace in Afghanistanچالشهای صلح در افغانستان335817891FAحسین رفیعاستادیار دانشگاه مازندران، بابلسر، ایرانمحسن بختیاری جامیدانش آموخته کارشناسی ارشد رشته علوم سیاسی دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران.Journal Article20160126The end of mission of international forces in Afghanistan and the transfer of supplying security to the Afghan's military forces has merely resulted in failure of United States of America in elimination of terrorism and promotion of permanent Peace. Adopting a new strategy by America has only given rise to tension with the Afghan's government. The intervention of neighboring rival powers aiming to influence, has made Afghanistan for the rivals a place to maintain their interests without take into consideration the former national sovereignty. <br />Reflection of ethnic and religious diversity of the society in political and military - security institutions had a devastating impacts on the successful performance of the institutions. By growth of drugs trade, economic self-sufficiency of rural areas and empowerment of the insurgencies, the government has been losing control on those areas. Meanwhile, the sophisticated developments resulted from death of Taliban’s leader and the split in the new leadership, has made more difficult achieving a long-lasting peace between government and the two large groups of rebels which been in war with each other. <br />This article by utilizing descriptive – analytical method attempt to answer to this question that what factors have prevented establishing peace and stability in Afghanistan? The study apply the realism as theoretical framework and use qualitative method for analyzing the data. The writers assume that competitive interference of the foreign states and preferring of their own interests than Afghanistan’s ones and internal social and cultural grounds are the main obstacles in establishing peace in Afghanistan. <em> پایان ماموریت </em><em></em><em>نیروهای بین المللی در افغانستان و واگذاری تامین امنیت به نیروهای نظامی افغان پیامدی جز ناکامی آمریکا در نابودی تروریسم و پیشبرد صلح پایدار نداشت. اتخاذ استراتژی جدید از سوی آمریکا تنها به بروز تنش با حکومت افغانستان انجامید. دخالت قدرتهای همسایه رقیب با هدف نفوذ، افغانستان را میدان حفظ منافع رقبا بدون توجه به حاکمیت ملی آن قرار داده است. انعکاس تنوع قومی و مذهبی جامعه در نهادهای سیاسی و نظامی- امنیتی تاثیرات مخربی بر عملکرد موفق این نهادها داشته است. با گسترش تجارت مواد مخدر، خودکفایی اقتصادی مناطق روستایی، قدرتیابی شورشیان و عدم کنترل حکومت بر آن مناطق در حال تقویت است. ضمن اینکه، تحولات پیچیده ناشی از مرگ رهبر طالبان و انشعاب در رهبری جدید، دستیابی به صلح پایدار حکومت با دو گروه بزرگ شورشی در حال جنگ با یکدیگر را دشوارتر از قبل ساخته است. </em><br /> <em> این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی میکوشد به این سؤال پاسخ گوید که چه عواملی استقرار صلح و ثبات در افغانستان را با دشواری مواجه ساخته اند؟ نظریه واقعگرایی به عنوان چارچوب نظری مقاله انتخاب شده و برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش کیفی استفاده شده است؛ همچنین نگارندگان این فرضیه را مورد بررسی قرار خواهند داد که مداخله رقابت آمیز دولتهای خارجی و ترجیح منافع خود بر منافع و مصالح افغانستان و زمینه های اجتماعی-فرهنگی داخلی، موانع عمده استقرار صلح در افغانستان می باشند. </em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766208820150301The Effects of Afghan Narcotic Factor on National Security of Russian Federationتأثیر عنصر «مخدر افغان» بر امنیت ملی فدراسیون روسیه598517892FAسید محمدکاظم سجادپوراستاد دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه، تهران، ایران.محمدتقی جهانبخشدانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران.Journal Article20160126During the recent decades, Afghanistan has been one of most important drug producers worldwide. Hence, afghan narcotic problem and its effects on various dimensions are one of the concerns of Afghanistan peripheral countries including the Russian Federation. Russia in the new millennium has sustained a growth in the amount of drug consumption and the number of drug users. <br />Regarding Russia’s “National Security Strategy to 2020” document, this paper attempts to answer the question that “How the impacts of Afghan narcotic on Russia’s national security” can be analyzed? The results assert that Russia and Western Europe are the first targets of Afghan narcotics that value at more than 2.5 million addicts, and 68 percent of them are Heroin users. The spread of HIV/ AIDS through injection drug users (IDUs) incurs staging expenses on economy and security of this country. Furthermore drug poses a threat on the national and human security of Russian Federation, health care, environment and good governance which except the latter one, are all included in Russia’s National Security Strategy.<em>در دهههای اخیر افغانستان به عنوان یکی از مهمترین تولیدکنندگان مواد مخدر در دنیا مطرح بوده است. از</em><em>اینرو، مسئله «مخدر افغان» و تأثیرات آن در ابعاد مختلف، یکی از نگرانیهای کشورهای پیرامونی افغانستان ازجمله فدراسیون روسیه است. روسیه در هزاره جدید رشد خیرهکنندهای را در میزان مصرف و تعداد مصرفکنندگان مواد مخدر داشته است.</em><br /> <em>نوشتار حاضر تلاش کرده است تا با نگاه به سند راهبرد امنیت ملی روسیه تا سال 2020 به این پرسش پاسخ دهد که «تأثیر مخدر افغان بر امنیت ملی فدراسیون روسیه چگونه قابل تجزیهوتحلیل است»؟ پاسخ احتمالی به این پرسش این است که «مخدر افغان»، امنیت ملی و انسانی فدراسیون روسیه را مخدوش و هزینههای اقتصادی و امنیتی هنگفتی را به این کشور تحمیل نموده است. ازاینرو، روسیه آنرا بهمثابه یکی از تهدیدهای بیرونی علیه خود در نظر میگیرد. یافتههای مقاله حاکی از آن است که روسیه و اروپای غربی نخستین بازار هدف «مخدر افغان» هستند و این بازار ارزشی بالغبر میلیاردها دلار دارد. استعمال مواد از طریق تزریق خود مسبب شیوع بیماریهایی مانند اچآیوی/ ایدز است که هزینههای اقتصادی فراوانی به این کشور تحمیل نموده است. مواد مخدر امنیت ملی و انسانی فدراسیون روسیه را مخدوش و هزینههای هنگفت اقتصادی و امنیتی را به این کشور تحمیل نموده است و حوزههایی ازجمله بهداشت و سلامت، محیطزیست و حکمرانی خوب را تهدید میکند که جز مورد آخر، سایر موارد جزء تهدیدهای ذکرشده در سند راهبرد امنیت ملی روسیه هستند.</em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766208820150301China’s Soft Power in Central Asia: Approaches, Instruments and Goalsقدرت نرم چین در منطقه آسیای مرکزی: رویکردها، ابزارها و اهداف5711217893FAحمیدرضا عزیزیدانش آموخته دکترای مطالعات منطقهای دانشگاه تهران، تهران، ایران.Journal Article20160126Central Asia is one of the regions with which China has traditionally and for a long period of time had close ties. One aspect of China’s ties and relations with Central Asian countries which has taken into consideration through the last decade is cultural relations and in particular, China’s attempts to develop its soft power instruments in the region; a trend which has reflected in various issues. “Soft Power” is a term which has raised and studied in the last two decades as a new concept and China is no exception in considering this type of power. <br />By focusing on this aspect of China’s relations with Central Asian countries, this article tries to analyze that what is the China’s goal in attempting to develop its soft power instruments in the region and how and by which means China exerts its soft power in the region? After analyzing data and evidences, this article argues that China has considered developing its soft power and strengthening its cultural relations with Central Asian countries as a predisposing factor to expand its multi-faceted influence in the region, ultimately aims at increasing its power in the international arena. <em>منطقه آسیای مرکزی، یکی از مناطقی است که چین به طور سنتی و از دوران بسیار دور، ارتباطات نزدیکی با آن داشته است. یکی از جنبههای پیوندها و روابط چین با کشورهای منطقه آسیای مرکزی که طی یک دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته، روابط فرهنگی و به طور خاص، تلاش برای توسعه ابزارهای قدرت نرم خود در منطقه است که در قالب مسائل گوناگونی نمود پیدا کرده است. «قدرت نرم» اصطلاحی است که در دو دهه اخیر به عنوان یک مفهوم جدید مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است و چین نیز از توجه به این جنبه از قدرت مستثنا نیست.</em><br /> <em> مقاله حاضر ضمن محور قرار دادن این بعد از روابط چین با کشورهای منطقه، این سوال را مطرح میکند که هدف چین از تلاش برای توسعه ابزارهای قدرت نرم خود در منطقه آسیای مرکزی چیست و این کشور چگونه و با استفاده از چه ابزارهایی قدرت نرم خود را در منطقه اعمال میکند؟ در این مقاله، پس از بررسی دادهها و شواهد موجود، چنین استدلال میشود که چین، توسعه قدرت نرم و تحکیم پیوندهای فرهنگی با منطقه را به عنوان یک عامل زمینهساز جهت گسترش نفوذ همهجانبه خود در منطقه مورد توجه داده که در نهایت، هدف افزایش قدرت این کشور در عرصه بینالمللی را دنبال میکند.</em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766208820150301The Gülen Movement and Its Performance in Azerbaijan in The Perspective of Resource Mobilization and Organizational Commitment Theoriesجنبش گولن و عملکرد آن در جمهوری آذربایجان از منظر نظریه بسیج منابع و تعهد اجتماعی1134017894FAسید احمد نکوییدانش آموخته دکتری روابط بین المللمیرهادی موسوی قرالریدانش آموخته کارشناسی ارشد رشته دیپلماسی و سازمانهای بین المللی، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه، تهران، ایران.Journal Article20160126The Gülen movement can be described as one of the Islamist social movements that were able to broadly develop in Turkey. Moreover, this movement has various branches around the world. One of the countries in which Gülen's followers have been able to gain successes is Azerbaijan. After Azerbaijan independence from the Soviet Union in 1991, Azerbaijan has witnessed a massive political campaign and a kind of Competition for changing the Nature of nation into an Islamic one, there. While Most of the people are Shiite and Sunnis are in minority. Pluralistic nature of the society in Azerbaijan divides into secular liberals, intelligentsia, secular tradition and the Shiites. This diversity in approaches is the most important obstacle of movement development. <br />Amongst all Sunni movements in Azerbaijan, the most influential is the Turkish Nurcular network that is now led by its dominant offshoot widely known as the Gülen or Hizmet movement. In Azerbaijan, the Gülen movement has succeeded in absorbing a diverse population, especially urban elites. It is different from the other Islamic movements in that it promotes its religious teachings not through outright direct Advertise, but discreetly through its network of secular educational institutions, social media and business associations. <br />The main question of this article is what is the Gulen Movement’s agenda in Azerbaijan? This movement and its act and develop? This Article is organized as follows: First, it discusses the History of Gülen Movement in Turkey and it’s Theoretical Foundations. Second, it argues the achievements of Fethullah Gülen movements in General and in Azerbaijan in particular. Third, it explains the practice of hizmet or Movement Situation in Azerbaijan and its prospects? Because of its passive policy, The Gülen movement can’t have a direct role in the development of Azerbaijan, However, This movements large investment youngsters seems effective.<em>جنبش گولن</em><em><strong>[1]</strong></em><em> را میتوان به عنوان یکی از جریانهای اجتماعی اسلامگرا برشمرد که توانسته است در گستره وسیعی توسعه یابد و پس از ترکیه در نقاط مختلف جهان شعبههای گوناگونی را ایجاد نماید. یکی از کشورهایی که پیروان گولن توانستهاند در آن به موفقیتهای خوبی دست پیدا کنند، جمهوری آذربایجان است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و کسب استقلال شاهد رقابتهای گسترده سیاسی بوده است. برخورد جریانهای سیاسی- مذهبی باکو، نوعی مسابقه برای اسلامیکردن روح مردم کشور که اکثر آنها شیعه و همچنین از اقوام سنی هستند، ایجاد کرده است. ماهیت کثرتگرایانه جامعه جمهوری آذربایجان که لیبرالهای سکولار، طبقه روشنفکر، شیعیان، اقلیتهای غیرترک و از همه مهمتر سنت سکولاریسم را در خود دارد مانعی بر سر راه گسترش و توسعه این جنبش به شمار میآید، اما تاکیدی که این جنبش بر ترک بودن و اسلام میکند، باعث میشود که گروههایی جذب و گروههایی نیز از آن فاصله بگیرند. </em><br /> <em>سوال اصلی این است که دستورکار جنبش گولن در جمهوری آذربایجان چیست و این جنبش و شبکههای رو به گسترش آن در جامعه جمهوری آذربایجان بر مبنای چه نظریهای رشد و گسترش می یابند. در پاسخ به این سوال، فرضیه مطرح این است که با توجه به سیاست انفعالی جنبش گولن، این جنبش در ابعاد سیاسی نمیتواند نقشی مستقیم و کوتاه مدت در تحولات سیاسی و اجتماعی جمهوری آذربایجان داشته باشد، اما با سرمایه گذاریهای بزرگی که در نسل جوان صورت گرفته است، این امر در آیندهی دور محتمل به نظر میرسد.</em><br /> <br clear="all" /><br /> <br /> [1]. Gülen Movement<br /> ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766208820150301Study of Positive Aspects and the Essentiality of Iran’s Activeness in Belt – Road Initiative from the Copenhagen Prismبررسی وجوه مثبت و لزوم پویایی ایران در ابتکار کمربند اقتصادی از منظر مکتب کپنهاگ14116617895FAعنایت اله یزدانیدانشیار دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانپریسا شاه محمدیدانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.Journal Article20160126Asia as a vast continent is facing new developments. Regional and trans-regional players have proposed some new initiatives in order to secure their own interests in different parts of the continent. American plan of the New Silk Road, American pivot to Asia, and New Architecture Building plans designed by the United States and the European Union, are the recent trans-regional plans, and the One Belt – One Road Initiative as well as the Asian Architecture Building are the regional ones. The authors, besides scrutinizing two versions of a Silk Road strategy (proposed by the United States and China), address this main question: Which plan meets the interests of the Islamic Republic of Iran? <br />The authors also address this secondary question that what is the weight of Iran in Chinese Belt – Road Initiative. The authors argue that due to considering Iran’s fundamental and axis role, the Belt – Road Initiative is capable of securing geostrategic, economic and security interests of Islamic Republic of Iran. This literature leads to the conclusion that Iran’s activeness defines its position in the Belt – Road Initiative. The Copenhagen School builds the theoretical framework of this literature. <em>امروزه </em><em>آسیا به عنوان یک قاره پهناور با تحولات جدیدی رو</em><em></em><em>به</em><em></em><em>رو است. چندی است که بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در راستای تأمین اهداف خود در مناطق مختلف این قاره پهناور، طرح های جدیدی را ارائه داده اند. طرح جاده ابریشم آمریکا، سیاست چرخش به آسیا و ارائه طرحهای معماری امنیتی جدید برای آسیا از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا، طرح های اخیر بازیگران فرامنطقه ای در آسیا و طرح جاده ابریشم چین و طرح معماری امنیتی جدید آسیا از طرح های درون قاره ای برای آسیا می باشند. </em><br /> <em>مقاله حاضر به بررسی دو گونه متفاوت از طرح جاده ابریشم جدید یعنی گونه فرامنطقه</em><em></em><em>ای (مورد پیشنهاد آمریکا) و گونه درون منطقه ای (مورد پیشنهاد چین) می پردازد و ضمن تشریح ویژگی های هر یک از این دو و مقایسه آنها با یکدیگر، منافع جمهوری اسلامی ایران را در این طرح ها، مورد بررسی و مداقه قرار میدهد و میکوشد به این سوال اصلی پاسخ دهد که کدام طرح جاده ابریشم جدید در راستای منافع جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. این مقاله همچنین به این سوال فرعی خواهد پرداخت که جایگاه ایران در کمربند اقتصادی جاده ابریشم چگونه تعریف شده است. فرضیه این نوشتار آن است که طرح کمربند اقتصادی جاده ابریشم چین (در هر دو گونه خشکی - دریایی) به علت ملحوظ داشتن نقش اساسی و محوری ایران میتواند تأمین کننده منافع ژئواستراتژیک، اقتصادی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه باشد. از این رو، این نوشتار در پایان به این دستاورد منتج خواهد شد که میزان پویایی جمهوری اسلامی ایران در پیوستن به کمربند اقتصادی جاده ابریشم، جایگاه این کشور را در طرح مزبور تعریف خواهد نمود. نوشتار حاضر بر اساس مکتب کپنهاگ به تبیین موارد مطرح شده خواهد پرداخت.</em>