ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766218920160401Greater Central Asia, from Myth to Realityآسیای مرکزی بزرگتر از افسانه تا واقعیت13119409FAداود آقاییاستاد دانشگاه تهران، تهران، ایراناحسان فلاحیدانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه اصفهان0000-0001-7898-5899Journal Article20150502Region word is mutant concept in political term, That’s mean, predefined regions will altered over the time with Political climate. Central Asia in cold war period was a part of Soviet Union. After the collapse of the Soviet Union five republics became independent in this area. During the first half of Nineties decade, Most of researchers were believing that Central Asia, Caucasus, Baltic States & Eastern Europe has not Separate identities. But Gradually in the second half of this decade Central Asia Studied as distinct region. Expanding the Central Asia borders was raised coincide with occurrence the New Great Game in this region. Greater Central Asia plan is Consequence of this Process. Up to now Different interpretations of Greater Central Asia have been presented. This Article follows the American Greater Central Asia narrative and tries to answer the below questions. Whether Greater Central Asia can be implementation? What are the forwarded Restrictions of this project? What is the main aftermath of Greater Central Asia plan? “The main Consequence of Greater Central Asia plan is reduces China & Russia influence in region. Greater Central Asia plan have faced with complex of security barriers. China & Russia’s Opposition will Prevent Implementation of this plan.” We will examine above hypothesis With applying the Regional Security Complex theory. <br /> <br /> منطقه آسیای مرکزی به لحاظ سیاسی مفهومی سیال است، یعنی در گذر زمان و با تغییر معادلات سیاسی، محدوده از پیش تعریف شده برای مناطق دستخوش دگرگونی می گردد . آسیایمرکزی در دوران جنگ سرد بخ شی از سرزمین اتحاد جماهیر شوروی بود. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پنج جمهوری در این منطقه استقلال یافتند . در نیمه نخست دهه 90 میلادی بسیاری از محققین معتقد بودند که آسیای مرکزی به همراه قفقاز، اروپای شرقی و کشورهای حوزه بالتیک زیرسیستم های مجموعه امنیتی پ ساشوروی را تشکیل می دهند و هویت مستقلی برای این مناطق قائل نبودند . اما به تدریج در نیمه دوم این دهه آسیای مرکزی به عنوان منطقه ای مستقل مورد مطالعه قرار گرفت . با حضور سایر قدرت ها و شکل گیری بازی بزرگ جدید در این ناحیه از گسترش مرزهای آسیای مرکزی سخن به میان آمد . طرح آسیای مرکزی بزرگ تر برآیند چنین روندی است . تاکنون تعابیر متفاوتی از آسیای مرکزی بزرگ تر ارائه گردیده است . این مقاله با آیا » ، پی گیری روایت آمریکایی از آسیای مرکزی بزرگ تر درصدد پاسخ به سئوالات زیر می باشد آسیای مرکزی بزرگ تر قابلیت اجرایی شد ن دارد؟ محدودیت های پیش روی این طرح چیست؟ اصلیترین پیامد طرح آسیای » « ؟ پیامدهای اصلی طرح آسیای مرکزی بزرگ تر چه خواهد بود مرکزی بزرگ تر کاهش نفوذ روسیه و چین است . طرح آسیای مرکزی بزرگ تر با مجموعه ای از روش « موانع امنیتی مواجه است مخالفت روسیه و چین مانع از عملیاتی شدن این طرح خواهد شد این نوشتار توصیفی - تحلیلی میباشد و بر مبنای تئوری مجموعه امنیتی منطقهای تدوین گردیده استناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766218920160401Strategic Vision of China towards BRICSنگاه استراتژیک چین به بریکس336319755FAمحمدرضا دهشیریاستادیار دانشکده روابط بین الملل وزارت امورخارجه، تهران، ایرانزهرا بهرامیدانشجوی کارشناسی ارشد رشته دیپلماسی و سازمان های بین المللی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجهJournal Article20160514Chinas an emerging power in the transitional period of post-cold war era, through improving its political and economic power, as well as by taking benefit of the existing various institutions particularly BRICS as an intercontinental political-economic coalition, has tried to develop its share of global power and to orient the global structure towards a multilateral, fair, just and balanced system. China as one of the most important and influential members of BRICS, has, due to its economic growth and political influence, a more favorable position in comparison with other members of this institution.
In this regard, a question arises: why and how China has a strategic vision towards the BRICS? And the hypothesis is that in the framework of neo-liberal institutionalism theory, China is trying to act as a pivotal power in the transitional international system in order to establish a "balanced polycentric system" by reinforcing the economic and political cooperation through different multiregional institutions particularly BRICS.
<strong> </strong>قدرت نوظهور چین با حاکم شدن دوران گذار در نظام پساجنگ سرد تلاش نموده است با افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی ضمن چرخش سیاست خارجی خود به سمت سیاست مسالمت آمیز با استفاده از نهادها و ائتلاف های موجود در حوزه های گوناگون از جمله ائتلاف سیاسی- اقتصادی بین قاره ای بریکس سهم خود را از قدرت جهانی افزایش دهد و ساختار جهانی را به سمت سیستم چندجانبه، منصفانه، عادلانه و متعادل در جهت زمینه سازی برای حضور سایر بازیگران بین المللی متمایل نماید . چین به عنوان یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین اعضای بریکس از جایگاه مطلوب تری نسبت به سایر اعضا به دلیل رشد بالای اقتصادی و نفوذ مطلوب سیاسی در عرصه جهانی برخوردار است. در این راستا این سوال مطرح می شود که نگاه استراتژیک چین به بریکس چرا و چگونه قابل تبیین می باشد؟ و این فرض آزمون می شود که چین در چارچوب نهادگرایی نئولیبرال درصدد است در دوران گذار از رهگذر تقویت همکاری های اقتصادی و سیاسی در قالب نهادهای گوناگون از جمله بریکس، زمینه ساز ایجاد سیستم چندجانبه متعادل گردد.ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766218920160401The United States and the Iran-Russia Relationsامریکا و روابط جمهوری اسلامی ایران - فدراسیون روسیه659119758FAسید جلال دهقانی فیروزآبادینویسنده مسئول، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایرانمنوچهر مرادیدانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطباییJournal Article20160514Coming to power by Vladimir Putin as Russian President in 2012 and the subsequent election of Dr. Hassan Rouhani as Iran's new president in 2013, lead to a new era in the relations between the Islamic Republic of Iran and the Russian Federation;
Seven presidential meetings, multiple visits by ministers and other political, economic and security officials, enhancing the legal frameworks of relations, signing several important documents, paved the way for expansion and consolidation of the relations between two neighboring countries in both governmental and public levels.
Furthermore, effective cooperation in various regional crises, especially common military operations in Syria and close positions on many international and regional issues, has created unprecedented conditions in the ups and downs of relations between Iran and the Russian Federation after the collapse of the Soviet Union.
The Authors of this article focusing on the trend of Iran- Russia relations during last three years, examine the reasons for shaping the current situation of this relation. The main assumption of this article is that the confrontation between Tehran and Washington and Iran’s perception of US threats and subsequent tension between Russia and the United States since 2012 is the most important reason for enhancing Tehran – Moscow relations. روی کار آمدن ولادیمیر پوتین ، رئیس جمهور روسیه در سال 2012 و متعاقب ، آن، انتخاب دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران در سال 2013 شرایط جدیدی را در روابط جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه رقم زده است؛ هفت دور دیدار و مذاکره روسای جمهور و سفرهای متعدد جمع قابل توجهی از وزرا و دیگر مقامات سیاسی، امنیتی و اقتصادی دو کشور به تهران و مسکو، تقویت زیرساخت ها و فراهم نمودن مبانی اسنادی و حقوقی مناسبات د ر جهت توسعه و تحکیم روابط در سطوح دولتی و مردمی، همکاری و هم افزائی موثر در بحران های منطقه ای ب ه ویژه عملیات مشترک میدانی در سوریه و اشتراک مواضع در بسیاری از موضوعات منطقه ای و بین المللی، شرایط بی سابقه ای را در فراز و نشیب روابط جمهوری اسلامی ایر ان و فدراسیون روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، فراهم کرده است. مولفین مقاله حاضر با بررسی روند روابط ایران و روسیه طی سه سال اخیر، علت اساسی شکل گیری وضعیت کنونی روابط ایران و روسیه را مورد بررسی قرار خواهند داد و سوال اصلی خود را چنین مطرح می کنند که کدام عامل مهم ترین نقش را در فراز و نشیب روابط ایران و روسیه در سه دهه اخیر ایفاء کرده است؟ و در پاسخ به این سوال فرضیه مقاله چنین مطرح کرده که تقابل تهران و واشنگتن و نگرانی ایران نسبت به تهدید امریکا طی سال های 1991 تا 2012 مهم ترین عامل در نزدیکی تهران به مسکو و متقابلا، تنش و تقابل در روابط مسکو و واشنگتن و افزایش تهدید های امریکا علیه روسیه از سال 2012 تاکنون مهم ترین علت نزدیکی روابط تهران - مسکو است.ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766218920160401Iran-Turkmenistan-Kazakhstan Railway
Function to Integration in the Central Asiaجایگاه راه آهن شرق دریای خزر در همگرایی منطقه ای ایران با آسیای مرکزی9312319760FAمصطفی زهرانیدانشیار دانشکده روابط بین الملل وزارت امورخارجه، تهران، ایرانتیمور فرجی لوحه سرادانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجهسعید تجریدانش آموخته کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای، دانشگاه علامه طباطباییJournal Article20150315Using existing capacity and development of complete relationship with central Asia countries is one of the main goals in Iran relations as in regional policies of Islamic Republic of Iran, the development of relations with these countries if of great importance in recent years. This aim is also emphasized with establish and exploitation of East Railway of Caspian Sea or Iran-Turkmenistan-Kazakhstan Railway. The present study attempts to conduct a study by Descriptive-Analytic and library method in terms of Integration and functionalism theories and considers also the impact of Iran-Turkmenistan-Kazakhstan Railway on regional cooperation development in central Asia. Indeed, with the great importance of regional relations for Islamic Republic of Iran, we attempt to answer this main question that how can eastern Railway of Caspian Sea be effective on Integration of Iran with central Asia countries? Our answer to this question as using Iran-Turkmenistan-Kazakhstan Railway is a great step in development of the Iran relationship with central Asia countries. If parties attempt to improve infrastructures and increase load and passenger movement of this important corridor, it is a turning point regarding the regional Integration process of Islamic Republic of Iran with central Asia countries.استفاده از ظرفیت ها و بسترهای موجود و توسعه همکاری و مناسبات همه جانبه با کشورهای آسیای مرکزی همواره یکی از دغدغه های اصلی در تعاملات من طقه ای ایران بوده است . به گونه ای که در سیاست گذاری های کلان جمهوری اسلامی به ویژه در سال های اخیر، توسعه مناسبات با این کشورها اهمیت فراوانی یافته است . این مهم با طراحی و بهره برداری از راه آهن شرق دریای خزر یا همان راه آهن ایران - ترکمنستان - قزاقستان نمود قابل توجهی پیداکرده است. لذا، در مقاله حاضر تلاش خواهد شد تا به روش توصیفی - تحلیلی - کتابخانه ای و در قالب نظریات همگرایی و کارکرد گرایی، ابعاد اثر گذاری راه آهن ایران - ترکمنستان - قزاقستان بر توسعه همکاری های منطقه ای در آسیای مرکزی موردتوجه قرار گیرد . درواقع با عنایت به اهمیت فراوان مناسبات منطقه ای برای جمهوری اسلامی ایران، دنبال پاسخ گویی به این پرسش اساسی هستیم که راه آهن شرق دریای خزر چگونه می تواند در همگرایی ایران با کشورهای آسیای مرکزی اثرگذار باشد؟ پاسخ موقت به این سؤال، آن است که بهره برداری از را ه آهن ایران - ترکمنستان - قزاقستان یک گام بسیار مهم و قابل توجه در گسترش مناسبات ایران با کشورهای آسیای مرکزی بوده و در صورت جدیت طرفین در تقویت زیرساخت ها و افزایش توان جاب ه جایی بار و مسافر این کریدور خیلی مهم، می توان آن را نقطه عطفی بر فرایند همگرایی منط قه ای جمهوری اسلامی ایران با کشورهای آسیای مرکزی در نظر گرفت.ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766218920160401The Impact of the Militarization the Caspian Sea on National Security of the Islamic Republic of Iranتاثیر نظامی کردن حوزه دریای خزر بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران12515819761FAمحمدحسن شیخ الاسلامیمحمدحسن شیخ الاسلامی، استادیار دانشکده روابط بین الملل وزارت امورخارجه، تهران، ایران.سید محمد حسین حسینیدانش آموخته مطالعات منطقه ای، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجهصارم شیراونددانش آموخته مطالعات اوراسیا، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجهJournal Article20150514A few years after the Newly Independent States of the former Soviet Union decided to set up Navy, the Caspian Sea is militarized growingly. In addition to the Russian Navy, which is the most powerful and experienced navy in the Sea, Kazakhstan and Azerbaijan Navies are also expected to be added to the chessboard. The main question of this article is that “what would be the possible impacts of militarization of the Caspian Sea on the Iranian national security?”
The article’s hypothesis is that “the militarization of the Caspian Sea would enhance the national power of some coastal states and disturb balance of power in the region temporarily and therefore, would put real military, economic as well as political challenges before Iran.
با توجه به اینکه روند نظامی شدن دریای خزر از چند سال پس از آنکه کشورهای اتحاد جماهیر شوروی تصمیم گرفتند ، نیروی دریایی دایر کنند، افزایش چشمگیری پیدا کرده است، کاربست نظریه موازنه قدرت با تاکید بر حفظ امنیت ملی بسیار حائز اهمیت گردیده است . نکته مورد نظر این است که تا چند سال آینده ناوگان های نظامی جدید به خصوص ناوگان قزاقستان و جمهوری آذربایجان نیز خود را در صفحه شطرنج م نطقه عرضه خواهند کرد . در این میان، ناوگان روسیه در دریای خزر نه تنها از قدرت فراوان برخوردار بوده، بلکه قدیمی ترین آن محسوب می شود. بر این اساس، سوال اصلی مقاله این است که نظامی کردن حوزه دریای خزر چه تاثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد؟ فرضیه تحقیق این است که نظامی کردن حوزه دریای خزر به دلیل افزایش قدرت مقطعی کشورهای ساحلی در بازه های زمانی متفاوت و تضعیف موازنه قدرت میان آن ا، امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در عرصه های نظامی، اقتصادی و سیاسی را با چالش اساسی مواجه می ساز د. در این پژوهش روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی می باشد.ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766218920160401Armenia's Constitutional Reforms:
Changing Political Structure from Presidential to Parliamentary Systemاصلاحات قانون اساسی ارمنستان: تغییر ساختار سیاسی از ریاست جمهوری به پارلمانی15918819764FAولی کوزه گر کالجیدانشجوی دکتری رشته مطالعات منطقهای، گرایش مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20151212 The present article looks into the change in the political structure in Armenia; from a presidential system to a parliamentary one. Following the adoption of constitutional reform in early December 2015, Armenia was the first country in the South Caucasus region to pursue such a shift, and in fact the second country in the Central Asian region after the Kyrgyz Republic's similar move in June 2010. Quite distinct from the Kyrgyz experience which occurred following a period of political turbulence, including the 2005 Tulip Revolution, the change in Armenia took place in a context of relative political stability and a generally functioning semi-democratic system without the regional hallmark of a 'president-for-life.' This article undertakes to study the historical background of this transformation in the backdrop of the long legacy of authoritarianism in Central Asia and Caucasus, both under the Tsarist and Communist eras, which led, in the immediate post-Soviet period, to the emergence of all-powerful presidents/executive branch in the entire region, inclusive of the Russian Federation itself, and in the new independent republics. The significance of Armenia's experience lies in the reasons and rationale for this important transformative change and what it portends for the long-term future development of the country itself, in its domestic situation as well as in its external relations, and on a larger scale for the bigger surrounding region. This important change in Armenia, Iran's sole Christian neighbor, also happens to be of interest to Iranian academics and analysts – also addressed in the latter part of the study.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و متاثر از میراث اقتدارگرایی تزاریسم و کمونیسم بر ساختار سیاسی فدراسیون روسیه و کشورهای منطقه آسیای م رکزی و قفقاز حاکم گشت و « ریاستی در راس قدرت سیاسی، اجرایی و فرماندهی کل نیروهای مسلح قرار « رئیس جمهور » به موجب آن گرفت. این وضعیت نهادینه شده، پس از برگزاری همه پرسی اصلاحات قانون اساس ی در جمهوری قرقیزستان در 27 ژوئن 2010 م یلادی، دچار تغییر شد و قرقیزستان، نخستین کشور منطقه آسیای مرکزی لقب گرفت که ساختار سیاسی آن از ریاستی به پارلمانی و یا ترکیب ریاست ی – پارلمانی تغیی ر یافت. در ادامه همین روند، جمهوری ارمنستان نیز در پی برگزاری همهپرسی اصلاحات قانون اساس ی در 6 دسامبر 2015 م یلادی، نخستین کشور منطقه قفقاز جنوبی شد که ساختار سیاسی آن از ریاستی به پارلمانی تغییر یافته است . هرچند تغییر ساختار سیاسی در قرقیزستان پس از التهاب های سیاسی انقلاب لالهای ( 2005 ) و ناآرامی های سیاسی ( 2010 ) و با هدف جلوگیری از تمرکز قدرت در ریاست جمهوری و جلوگیری از اقتدارگرایی و بی ثباتی سیا سی صورت گرفت، اما تغییر ساختار سیاسی در جمهوری ارمنستان که از باثبات ترین نظام های سیاسی منطقه با برخورداری از سطح نسبی از دموکراسی و بدون تجربه ریاست جمهوری های مادام العمر به شمار می رفت، موضوعی بسیار شایان توجه و تامل بود . در واقع، این پرسش مطرح می شود که چه دلایل، زمینه ها و ضرورت هایی موجب تغییر ساختار سیاسی در جمهوری ارمنستان در مقطع کنونی شده است؟ همچنین، این تحول، چه پیامدها و نتایجی را بر فضای سیاسی داخلی و خارجی این کشور به همراه خواهد داشت؟ مقاله پیش رو با مطالعه و بررسی پیشنه تاریخ ی و سیر تحول این رویداد و نیز دلایل، اهداف و پیامدهای ساختار س یاسی آن از ر یاستی به پارلمان ی، خواهد کوشید درک بهتری از این تحول مهم در ساختار سیاسی جمهوری ارمنستان به عنوان تنها همسایه مسیحی کشورمان حاصل شود.