ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766229320160601Position of Iran in Thought Schools of Russian Foreign Diplomacyجایگاه ایران در مکاتب فکری سیاست خارجی روسیه13324254FAسیده مطهره حسینیاستادیار دانشگاه پیام نور، واحد البرزمریم ابوالحسینیدانش آموخته مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، دانشگاه تهرانJournal Article20170208Russian foreign policy is derived from thoughts which are rooted in the existing thought schools in the thinking environment. The essence of these schools has been studied sporadically, but the certain classification of these schools and their impacts on the process of formation of Russian foreign policy towards Iran has not yet been studied.
In this case, the present study has raised several questions to consider this issue: What is the position of Iran in the contemporary thought schools of Russian foreign policy? Why has Iran been unable to have an appropriate position in Russian foreign policy? What are the influential thought schools in Russia foreign policy? How do these schools consider Iran? In this regard, by taking advantages of the research carried out by specialists in the field and based on the notion that Iran has got the important position in the schools of Eurasianism and Statism, and less important position in the schools of Atlanticism and nationalism, we have found out the different positions of Iran in these thought schools, and volatile and contradictory approaches of the Russian foreign policy towards Iran is caused by different attitudes and thought schools during historical experiences and past economic historyand political evolutions. In other words, these changes in Russian foreign policy have been induced by Russian domestic issues and the resulting talks rather than international evolutions.<em>سیاست خارجی روسیه برآمده از اندیشه هایی است که در مکاتب فکری موجود در فضای اندیشگی این کشور ریشه دارند. ماهیت این مکاتب به صورت جسته و گریخته مورد پژوهش قرار گرفته است ولی درباره دسته بندی مشخص این مکاتب و تاثیر آنها بر روند شکل گیری سیاست خارجی روسیه در قبال ایران، پژوهشی در دست نیست. </em><br /> <em>در این رابطه، مقاله حاضر با طرح چند پرسش به این موضوع میپردازد؛ ایران دارای چه جایگاهی در مکاتب فکری معاصر سیاست خارجی روسیه است<strong>؟</strong>و چرا ایران نتوانسته جایگاه مناسبی در سیاست خارجی روسیه داشته باشد؟ مکاتب فکری موثر در سیاست خارجی روسیه کدام هستند؟ نگاه این مکاتب نسبت به ایران چگونه است<strong>؟ </strong>در این راستا با بهره گیری از پژوهشهایی که توسط متخصصین این حوزه انجام پذیرفته و با این ایده که ایران در نگاه مکاتب اوراسیاگراتر و دولتگرا، حائز جایگاه مهمتری بوده، اما در نگاه آتلانتیکگرا و ملیگرا کم اهمیتتر تلقی میشود؛ به این مهم دست یافتیم که </em><em>جایگاه</em><em> متفاوت ایران در این مکاتب فکری و رویکردهای پرنوسان و بعضا متناقض سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران، ناشی از وجود نگرشها و مکاتب فکری سیاسی متفاوت طی تجارب تاریخی و پیشینههایی از اقتصاد و تحولات سیاسی در این کشور ارزیابی میگردد. به بیان دیگر بیش از آن که این تغییرات در سیاست خارجی روسیه ناشی از تحولات بین المللی باشند، ریشه در مسائل داخلی روسیه و گفتمانهای نشأت گرفته از آن دارد.</em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766229320160601Japan's Foreign Policy in Central Asiaسیاست خارجی ژاپن در آسیای مرکزی356724255FAسید محمد کاظم سجادپوراستاد دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجهزهرا آقامحمدیدانشجوی دکترای روابط بین الملل دانشگاه اصفهانJournal Article20170208After World War II, Japan came under the security umbrella of the United States. Due to dominating military logic over the cold war, Japan played a small role in this era and was inactive in the case of international affairs. However, the collapse of bipolar system paved the way for Japan to implement more independent foreign policy. At this time, Central Asia was involved in post-cold war evolutions so that five independent republics were established in the region. The coincidence of these two evolutions raises the question in mind that what have been the aspects and plans of Japan’s foreign policy in Central Asia. Japan’s regional policy in Central Asia has features rooted in Yoshida’s Doctrine. During the cold war era, Japan was a strategic and inactive country, but in the post-cold war era, it transformed into a flexible government in terms of the international arena. The interpretation of this flexibility in Central Asia can be justified by less activity in political and military plans and greater emphasis on economic aspects. In general, Japan’s foreign policy in Central Asia has both political and economic aspects, but within Japan’s plan, the economic aspect has got the higher priority. The essence of Japan’s plans in Central Asia sends out a message to its neighbor that Tokyo does not intend to compete for geopolitics in the region and attempts to act based on the common economic interests.
In this paper, Japan’s regional policy has been investigated based on hegemonic theory.<em>بعد از جنگ جهانی دوم ژاپن زیر چتر امنیتی ایالات متحده قرار گرفت. به سبب منطق نظامی حاکم بر جنگ سرد، ژاپن در این دوران بازیگری حاشیهای و منفعل در نظام بینالملل بود، اما با اضمحلال نظام دوقطبی فضا برای اجرای سیاست خارجی مستقلتر توسط ژاپن مهیا گردید. در این زمان آسیای مرکزی خود در بطن تحولات پسا جنگ سرد قرار داشت. به طوری که پنج جمهوری مستقل در منطقه متولد شدند. همزمانی دو تحول فوق این سوال را به ذهن متبادر میسازد؛ که ابعاد و طرحهای سیاست خارجی ژاپن در آسیای مرکزی چه بوده است؟ </em><em>سیاست منطقهای ژاپن در آسیای مرکزی حائز ویژگیهایی است که ریشه در دکترین یوشیدا دارد. </em><em>ژاپن در دوران جنگ سرد کشوری استراتژیک و منفعل بود، اما در دوران پسا جنگ سرد تبدیل به دولتی انطباقپذیر در عرصه بینالملل شد. تعبیر انطباق پذیری ژاپن در آسیای مرکزی حضور کمرنگ در طرحهای سیاسی و نظامی و تأکید بیشتر بر ابعاد اقتصادی است. به طور کلی، سیاست خارجی ژاپن در آسیای مرکزی دارای دو بُعد سیاسی و اقتصادی است، اما در طرحهای ژاپن، بُعد اقتصادی اولویت بیشتری دارد. ماهیت طرحهای ژاپن در آسیای مرکزی این پیام را به همسایگان آن مخابره میکند که توکیو تمایل چندانی به رقابت ژئوپلیتیک در منطقه ندارد و در تلاش است که بر مبنای منافع اقتصادی مشترک عمل کند. در این مقاله سیاست منطقهای ژاپن در قالب نظریه ثبات هژمونیک بررسی شده است.</em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766229320160601Economic Integration in Central Eurasia in Line with Cantouri and Spiegel Modelsهمگرایی اقتصادی در اوراسیای مرکزی در تطبیق با الگوی کانتوری و اشپیگل699724256FAهادی هادی سلیمانپوراستادیار دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجهمریم سلیمانی درچاقدانش آموخته کارشناسی ارشد مطالعات اوراسیا، دانشکده روابط بین الملل وزرات امور خارجهJournal Article20170208More than two decades has passed since presenting the first design proposal for economic cooperation among the countries of Central Eurasia in 1994and forming the Eurasian Economic Union in 2015. During this period and in order to create economic integration in Central Eurasia, different acts, including the formation of the Eurasian economic community aimed at expanding and coordinating economic activities as well as the creation of the customs union and common economic environmentamong regional countries have been carried out to facilitate economic relations.
Now, the main question is to what extent the post-Soviet economic integration in Central Eurasia has been successful over the years? To answer this question, based on international politics and four variables in Cantouri and Spiegel models, and in particular, in the case of economic and international political economy, the issue has been investigated. Furthermore, based on these two views, the rate of success in economic integrations has been studied. The study shows that the success rate of economic integration in Central Eurasia has not been remarkable and will be remained weak if the past patterns are followed up. However, the region has got the neglected capacities that can change this path.<em> از طرح اولین پیشنهاد در خصوص همکاریهای اقتصادی در میان کشورهای حوزه اوراسیای مرکزی در سال1994 تا تشکیل اتحادیه اقتصادی اوراسیایی در سال2015، بیش از دو دهه میگذرد. طی این مدت در جهت ایجاد همگرایی اقتصادی در منطقه اوراسیای مرکزی اقدامات متفاوتی همچون تشکیل جامعه اقتصادی اوراسیایی در جهت گسترش و هماهنگی فعالیتهای اقتصادی و نیز ایجاد اتحادیه گمرکی و فضای اقتصادی مشترک در میان کشورهای منطقه به منظور تسهیل روابط اقتصادی صورت پذیرفته است. </em><br /> <em> حال سوال اصلی این است که همگرایی اقتصادی در اوراسیای مرکزی طی سالهای پساشوروی چه میزان موفقیت آمیز بوده است؟ در پاسخ به این پرسش از منظر سیاست بین الملل و مطالعات منطقهای بر اساس چهار متغیر الگویی کانتوری و اشپیگل خصوصا ماهیت همبستگی بالاخص از وجه همبستگی اقتصادی و نیز از منظر اقتصادی سیاسی بین المللی موضوع مورد ارزیابی قرار میگیرد و بر اساس این دو دیدگاه میزان موفقیت همگرایی در منطقه مورد مطالعه و تحلیل قرار میگیرد. این تحقیق نشان می</em><em></em><em>دهد که میزان موفقیت همگرایی اقتصادی در اوراسیای مرکزی بالا نبوده است و در صورت ادامه روندهای گذشته ضعیف باقی میماند، اما منطقه ظرفیتهای مغفولی دارد که میتواند این مسیر را تغییر دهد. </em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766229320160601Strategic Position of Syria in the Military - Security Equations of Russiaجایگاه راهبردی سوریه در معادلات نظامی - امنیتی روسیه9912224257FAسید شمس الدین صادقیاستادیار دانشگاه رازی، کرمانشاهکامران لطفیدانشجوی دکترای علوم سیاسی، دانشگاه رازی، کرمانشاهJournal Article20170208Transformation in the Middle East geopolitical security environment after September 11, has induced the players in the region to adopt different realistic approaches to critical incidents. In this case, Russia is one of the players who has adopted a realistic approach and deeply involved itself in Syria crisis. In this crisis, Russia in a geopolitical conflict and in competition with other regional and trans-regional rivals pursues its military-security and strategic interests. Contrary to some regional players, with different and contradictory positions who consider and pursue the overthrown scenario of Bashar Al-Assad, Russia keeping its security considerations in this crisis, attempts to support Syria government against internal opposition and international supporters, and keep Assad Regime in power so as to provide its interests and strategic objectives both in Syria and in the security environment in East Mediterranean. Regarding this concern, the main question is that what is the geopolitics importance of the Syria in Russia’s security environment?
To answer this question, the authors hypothesize that in the security environment of Russia, military and strategic importance of Syria is of a great value which keeps a balance in security equation of East Mediterranean. It should be noted that this paper will adopt aninvasiveand defensive realism approach all throughout its content.<em> </em><em>تحول در فضای ژئوپلیتیک محیط امنیتی منطقه خاورمیانه پس از حادثه 11 سپتامبر2001، بازیگران فرامنطقه ای را به در پیشگرفتن رویکردهای متفاوت واقعگرایی نسبت به بحران های حادث شده در این منطقه، وادار نموده است. یکی از این بازیگران روسیه است که با در پیش گرفتن رویکرد واقعگرایی، خود را سخت درگیر بحران سوریه نموده است. در این بحران، روسیه در یک مناقشه ژئوپلیتیک و در رقابتی پایاپای با سایر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، منافع نظامی- امنیتی و راهبردی خود را دنبال میکند. برخلاف بعضی از بازیگران منطقهای که با اتخاذ مواضع متفاوت و متناقض، سناریوی براندازی حکومت بشاراسد در سوریه را دنبال میکنند، روسیه </em><em>با ملحوظ نگاه داشتن ملاحظات امنیتی</em><em>خود در این بحران، سعی بر آن دارد تا</em><em> با </em><em>پشتیبانی همه جانبه از حکومت سوریه در مقابل معارضان داخلی و حامیان بین المللی، رژیم اسد را پایدار نگاه دارد تا از این رهگذر، منافع و اهداف راهبردی خود را در این کشور و محیط امنیتی شرق مدیترانه تامین نماید. </em><br /> <em> باتوجه به این مهم، پرسش اصلی مقاله حاضر این است که</em><em> در محیط امنیتی روسیه اهمیت ژئوپلیتیک سوریه چه میباشد</em><em>؟ برای پاسخ به پرسش یاد شده، نویسندگان این فرضیه را مطرح می</em><em></em><em>کنند؛ در محیط امنیتی روسیه، کشور سوریه از اهمیت نظامی و استراتژیک برای ایجاد تعادل در معادلات امنیتی شرق مدیترانه برخوردار است. لازم به ذکر است که در این مقاله با رویکرد واقعگرایی تهاجمی و تدافعی مقاله مورد نظر تبیین میگردد. </em><br /> ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766229320160601Turkey's Soft Power Tools in Central Asia and South Caucasusقدرت نرم ترکیه در آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی12315824258FAمهناز گودرزیدانشیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد خوراسگان اصفهانفرشته معبودی نژاددانش آموخته کارشناسی ارشد دیپلماسی و سازمان های بین المللی، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجهJournal Article20170208After the AKP's rise to power, political reforms increased the power of Turkey in the international arena, and this led Turkey to enter into the circle of soft power players in regional and international arenas.
Taking this into account, the present paper aims to investigate public diplomacy and soft power components of Turkey. And, in the next step, this research intends to analyze Turkey’s soft power policy in Central Asia and South Caucasus. The authors of the article aim to assess the public diplomacy and soft power components in Turkey’s foreign policy in Central Asia and South Caucasus. This study hypothesizes that Turkey’s soft power and its public diplomacy have been founded on three components of language, common history, and economics which, due to development, have been transformed into multi-dimensional acts. Now considering this finding, Turkey demands to be transformed into an influential regional power in competition with other regional powers. In this case, Turkey has achieved some success over the last two decades and created a positive image. Hence, Turkey is determined to strengthen her epistemological foundations of native culture, generalize values, and send her knowledge and attitudes beyond geographical borders. To do so, it employs soft diplomacy and the power of satisfaction. The applied research methodology is the analytic-descriptive one.
<strong> </strong><em>بعد از بهقدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه، اصلاحات سیاسی، قدرت ترکیه در عرصه بینالملل افزایش یافت و این امر سبب ورود ترکیه به حلقه بازیگران قدرت نرم در عرصههای منطقهای و بینالمللی گردید. </em><br /> <em>بر این اساس، مقاله حاضر در صدد است تا ابزارها و سازوکارهای قدرت نرم ترکیه را مورد بررسی قرار دهد و در مرحله بعد به تحلیل چگونگی سیاستهای قدرت نرم این بازیگر در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی بپردازد. سوال مولفین مقاله عبارت است از اینکه دیپلماسی عمومی و مولفههای قدرت نرم در سیاست خارجی ترکیه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز تاکنون به چه صورت بوده است؟ فرضیه مقاله عبارت است از اینکه قدرت نرم و دیپلماسی عمومی ترکیه با بهرهگیری از سه عنصر زبان، تاریخ مشترک و اقتصاد پیریزی شده که با توسعه و عمق بخشیدن به آن به اقدامی چند وجهی در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تبدیل شده است و اکنون بهواسطه آن، ترکیه خواهان تبدیل به یک قدرت منطقهای تاثیرگذار در رقابت با سایر قدرتهای منطقهای است؛ همچنین این کشور در این عرصه در دو دهه گذشته توانست به موفقیتهایی دست یابد و از خود تصویر مثبتی ایجاد نماید. از اینرو، ترکیه درصدد تحکیم بنیانهای معرفتی فرهنگ بومی و تعمیم ارزشها، دانشها و نگرشهای خود به فراسوی مرزهای جغرافیایی خود است که در این رهگذر از دیپلماسی نرم و قدرت بهره میگیرد. روش تحقیق بهصورت توصیفی- تحلیلی است.</em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766229320160601Legal Aspects of Exploitation of Hirmand Border River by Iran and Afghanistanابعاد حقوقی بهره برداری از رودخانه هیرمند توسط ایران و افغانستان15918324259FAرضا موسی زادهدانشیار دانشکده روابط بین الملل، وزارت امور خارجهمرتضی عباس زادهدانش آموخته کارشناسی ارشد دیپلماسی و سازمان های بین المللی، دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجهJournal Article20170208Since the ownership of border rivers is not entirely in the hands of a certain country, exploiting and employing these rivers have been always a controversial issue within many governments. Hirmand Border River which originates from Kabul West Mountain and pours into Hamoun pond after traveling 1050 Km has been of the legal issue between Iran and Afghanistan since assigning the Paris agreement in 1857.
This paper seeks to answer this question that what are the legal aspects of exploiting Hirmand River, and what principles dominate the international rivers in terms of international law? Thus, based on different approaches to the dominant lawful regime on international rivers, the present paper based on statutory rules, practice and votes of international courts, and government approachesaims to recognize the dominating principles on international rivers and apply them to Hirmand River. Ultimately, this study suggests that the international law principles of international rivers have accepted “the principle of limited territorial sovereignty” on international rivers. And in accordance with international laws principles, rivers whose basins are located in another country, the upstream country cannot change or drift the route of that river or any other act which does harm to downstream countries.<em>از آنجایی که مالکیت رودخانههای مرزی تماما در اختیار یک دولت قرار ندارد بنابراین بهرهبرداری و استفاده از این رودخانهها از موضوعات اختلافات برانگیز بسیاری از دولتها محسوب میشود. رودخانه مرزی هیرمند که از کوههای غرب کابل سرچشمه میگیرد و پس از پیمایش 1050 کیلومتر به تالآب هامون سرازیر میشود، یکی از موضوعات حقوقی بین ایران و افغانستان از زمان امضای عهدنامه پاریس 1857 تا کنون بوده است.</em><br /> <em>این مقاله به دنبال پاسخ این پرسش است که بهره برداری از رودخانه هیرمند دارای چه ابعاد حقوقی میباشد و از منظر حقوق بین الملل چه اصولی بر رودخانه های بین المللی حاکم است ؟ بنابراین با توجه به رویکردهای مختلف نسبت به رژیم حقوقی حاکم بر رودخانههای بینالمللی، مقاله حاضر درصدد است تا بر اساس قواعد موضوعه، عرف و آرای دادگاههای بینالمللی و نیز رویه دولتها، اصل حاکم بر رودخانههای بینالمللی را مورد شناسایی و در مورد رودخانه هیرمند اعمال نماید. در نهایت، نتیجه این مقاله حکایت از این امر دارد که قواعد حقوق بینالملل در مورد رودخانههای بینالمللی، «اصل حاکمیت سرزمینی محدود» بر رودخانههای بینالمللی را پذیرفته است و طبق قواعد حقوق بینالملل رودهایی که حوزه آبریزی آنها در کشور دیگری واقع است، کشور بالادستی نمیتواند مسیر آن رود را تغییر، منحرف و یا با هر اقدام دیگری موجب زیان به کشورهای پاییندستی گردد.</em> <br /> <strong> </strong>