ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766239720170321The European Union's Normative Power; Instruments and Challengesقدرت هنجاری اتحادیه اروپا در آسیای مرکزی؛ ابزارها و چالش ها13224964FAعلیرضا ثمودی پیله روداستادیار دانشگاه مفیدJournal Article20170408Since the beginning of the third millennium, the European Union's policy toward the Central Asia has been a major part of the EU's common foreign and security policy. Central Asia has traditionally provided a link between Asia and Europe and plays as a strategic route between the two continents. The most comprehensive European document on Central Asia entitled "EU-Central Asia: Strategy for a New Partnership" was adopted in June 2007 and boosted the EU-Central Asia relations. The Main question of this article is "in order to implement its normative power, which instruments are used by the EU and which challenges it confronts?" In response to this question, the following hypothesis is posed: "Promoting democracy, human rights, rule of law, education, and environment are among the most important programs implemented by the EU in Central Asia; however, due to some shortcomings such as the role of other powerful actors in the region, different approaches of the member states and the European institutions as well as structural weaknesses, the EU has failed to achieve all its goals in the region. The research method applied in this article is analytic-descriptive.<em>سیاست اتحادیه اروپا در قبال آسیای مرکزی از اوایل هزاره سوم به بخش مهمی از سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا تبدیل شده است. آسیای مرکزی به طور سنتی حلقه وصل میان آسیا و اروپا بوده است و به عنوان مسیری راهبردی میان این دو قاره عمل میکند. جامعترین سند اتحادیه اروپا در ارتباط با آسیای مرکزی در ژوئن 2007 با عنوان راهبرد آسیای مرکزی اتحادیه اروپا برای شراکت جدید به تصویب رسید که موجب افزایش روابط بروکسل با این کشورها شد. این راهبرد با هدف ایجاد چارچوبی برای گسترش روابط و تأمین منافع مبتنی بر ارزشها تدوین شد، ویژگیهای خاص کشورهای آسیای مرکزی را مورد توجه قرار میداد و رویکردهای خاصی را در مورد هر کشور در پی میگرفت. سوال اصلی این مقاله عبارت است از اینکه «اتحادیه اروپا برای اعمال قدرت هنجاری خود در آسیای مرکزی از چه ابزارهایی استفاده میکند و با چه چالشهایی رو به رو است؟» در پاسخ به این سوال این فرضیه مطرح شده است که «بهبود وضعیت دمکراسی، ارتقای سطح حقوق بشر، حاکمیت قانون، آموزش، محیط زیست از مهمترین برنامههای اجرا شده در آسیای مرکزی توسط اتحادیه اروپا است، هر چند به دلیل وجود برخی ضعفها از جمله ضعف ساختاری، نگاه متفاوت نهادها و اعضای اتحادیه اروپا و حضور کنشگران قدرتمند دیگر در آسیای مرکزی این کنشگر نتوانسته است به اهداف مورد نظر خود در این منطقه دست پیدا کند». روش ﺗﺤﻘﯿﻖ اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪه در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ- ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ اﺳﺖ</em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766239720170321The Impact of Transregional Military Activities in Caspian Region on National Security of Islamic Republic of Iranتاثیر فعالیت های نظامی بازیگران فرامنطقهای حوزه خزر بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران346924965FAاصغر جعفری ولدانیدانشیار دانشگاه علامه طباطباییسید محمدحسین حسینیدانشجوی دکترای روابط بین الملل، دانشگاه علامه طباطباییJournal Article20170408The Caspian Sea Region cannot be considered as a separate structure whose actors are not able to certainly resolve its internal disputes. That is because irrespective of its regional actors’ common history and culture, and their geographical closeness, they still lack an effective security provision. Although Russia as a great power has a noticeable impact on the mentioned situation, the geopolitical and geo-economic equations of Caspian Sea, allows transregional interveners to prevent Russia of such independency in the region. As well, some of the regional countries consider their economic and military cooperation with transregional actors as a measure for securitizing their own interests. The present article attempts to answer the following question. What is the impact of transregional intervening military activities such as the United States, European Union and the Zionist Regime in the Caspian Sea region, on Islamic Republic of Iran’s national security? The following hypothesis is considered that the intervening actors have the influence in the region due to some military and weaponry cooperation and this fact faces the national security of the Islamic Republic of Iran with diverse challenges in cultural, political, economic and military areas. Explanatory, analytical research method is used for writing this article. <em>حوزه خزر را نمیتوان بهطور کامل ساختار مجزایی پنداشت که بازیگران آن قادر به حلوفصل قطعی اختلافات درونی خود باشند زیرا بهرغم تاریخ و فرهنگ مشترک بازیگران منطقهای و قرابت جغرافیایی آنها با یکدیگر هنوز نتوانستهاند، ترتیبات امنیتی کارآمدی میان خود برقرار سازند. اگرچه در این سیستم تابعه، قدرت بزرگ(روسیه) تاثیرگذاری فراوانی دارد، اما معادلات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک دریای خزر بهگونهای است که بازیگران مداخلهگر امکان استقلال درونی را از آن سلب مینمایند. از سوی دیگر، برخی از بازیگران ساحلی دریای خزر نیز همکاری اقتصادی و نظامی با قدرتهای فرامنطقهای را گامی جهت تامین منافع و امنیت خود در سطح منطقه میپندارند. بر این اساس، مقاله حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال است که فعالیتهای نظامی بازیگران مداخلهگر نظیر ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا و رژیم صهیونیستی در حوزه خزر چه تاثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران دارد؟ فرضیه تحقیق این است که بازیگران مداخلهگر بهدلیل رسوخپذیری سیاسی و امنیتی برخی از بازیگران حوزه خزر به همکاری نظامی و تسلیحاتی با این بازیگران میپردازند و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را در ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی با چالش مواجه میسازند. در این مقاله، روش تحقیق بهصورت توصیفی- تحلیلی است</em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766239720170321China and Japan’s Foreign Policy Strategies in Central Asiaراهبردهای سیاست خارجی چین و ژاپن در آسیای مرکزی7110024966FAمحمدرضا دهشیریدانشیار دانشکده روابط بین المللمحمدحسین نشاسته سازاندانشجوی کارشناسی ارشد، دانشکده روابط بین المللJournal Article20170408Central Asia has been always under special attention of regional and transregional powers due to its natural resources. A thorough scrutinize in China and Japan’s foreign policy strategies between 2012 and 2016 demonstrates that in one hand China follows some economic, security, energy and political interests in the region, and in the other hand, Japan seeks some regional and international long time goals such as economic and energy interests. The present literature tries to find out the strategies and interests of China and Japan in Central Asia and to reply this question that which divergences they will face in their future presence in the region. The hypothesis of this study is that China’s strategy is using its rising economic and political power in Central Asia especially through SCO, while Japan is using official development assistance and political multilateralism as well as its capacities in Asia – Pacific regional organizations and United Nation institutions such as UNDP. This research is done using explanatory analytical research method and library and internet resources. <em>آسیای مرکزی به دلیل برخورداری از منابع زیرزمینی و طبیعی همواره مورد توجه قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بوده است. با دقت در راهبردهای سیاست خارجی چین و ژاپن میان سالهای 2012 تا 2016 در منطقه آسیای مرکزی مشخص میشود از یک طرف، چین دارای منا</em><em>ف</em><em>ع اقتصادی، امنیتی، انرژی و ژئوپلیتیک در منطقه است و از طرف دیگر، ژاپن منافع اقتصادی، انرژی و اهداف بلندمدت بینالمللی و منطقهای را دنبال میکند. سوال اصلی در این مقاله این است که چین و ژاپن چه منافع و راهبردهایی در منطقه دارند و در سیاستهای بلندمدت خود در چه عرصههایی با یکدیگر افتراق کارکردی دارند؟ فرضیه تحقیق این است که راهبرد چین استفاده از قدرت رو به رشد اقتصادی و قدرت سیاسی خود در منطقه آسیای مرکزی بهویژه از طریق سازمان همکاریهای شانگهای است در حالی که ژاپن از طریق کمکهای حمایتگرانه در قالب همیاری توسعه رسمی و چندجانبهگرایی سیاسی همچنین استفاده از ظرفیتهای خود در سازمانهای منطقه آسیا</em><em>_</em><em> پاسیفیک مانند همکاری اقتصادی آسیا</em><em>_</em><em> پاسیفیک</em><em>یا نهادهای سازمان ملل مانند</em><em>برنامه توسعه ملل متحد</em><em>بهره میبرد</em><em>.</em><em> روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی است و نگارش آن با استفاده از منابع کتابخانهای و فضای مجازی میباشد.</em><br /> <em> </em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766239720170321Study on the impact of strategic culture on foreign policy of Russian Federationبررسی تاثیر فرهنگ استراتژیک بر سیاست خارجی فدراسیون روسیه10313724967FAمصطفی زهرانیاستادیار، دانشکده روابط بین المللصارم شیراونددانش آموخته کارشناسی ارشد مطالعات اوراسیا، دانشکده روابط بین المللJournal Article20170408Following the formation of the fourth debate in international relations theories,” culture” has reached to an equal position to material factors in forming countries’ behavior. Upon the mentioned theories, culture and strategic culture were raised as identity foundations of each actor in international relations, which has the capacity of influencing on elites and policymakers as well as the society which shapes the foreign policy of a country and its international behavior. Therefore recognizing those elements that shape the cultural foundation of a country, especially the strategic culture of countries is very effective in understanding the reason of different countries’ actions especially the Russian Federation in foreign policy area. The present article addresses this question that what has been the impact of strategic culture on foreign policy of Russian Federation? The hypothesis of this article is that Russia’s strategic culture that is composed of some factors such as fear of threat, geopolitical features, expansionism vision, great power vision, etc. had a deep impact on strategic decision making structure and behavior of this actor in foreign policy area and Interantional environment. This article is written using explanatory – analytical research method.<em>به دنبال</em><em>شکلگیری</em><em>مناظره</em><em>چهارم</em><em>در</em><em>عرصه</em><em>نظریات</em><em>روابط</em><em>بینالملل،</em><em>فرهنگ</em><em>از</em><em>اهمیتی</em><em>برابر</em><em>با مولفههای</em><em>مادی</em><em>در</em><em>شکلدهی</em><em>به</em><em>رفتار</em><em>کشورها</em><em>برخوردار</em><em>گردید.</em><em>در</em><em>بستر</em><em>و </em><em> </em><em>چارچوب</em><em>این</em><em>نظریات، فرهنگ</em><em>بهطور</em><em>اعم</em><em>و</em><em>فرهنگ</em><em>استراتژیک</em><em>بهطور</em><em>اخص</em><em>از</em><em>جمله</em><em>عوامل</em><em>داخلی</em><em>شکلدهنده</em><em>به</em><em>مبانی هویتی</em><em>هر</em><em>بازیگر</em><em>در</em><em>عرصه</em><em>روابط</em><em>بینالملل</em><em>مطرح</em><em>میشود</em><em>که</em><em>با</em><em>تأثیرگذاری</em><em>بر</em><em>نگرش</em><em>نخبگان</em><em>و دولتمردان</em><em>و</em><em>همچنین</em><em>جامعه</em><em>یک</em><em>کشور،</em><em>قابلیت</em><em>اثرگذاری</em><em>بر</em><em>نحوه</em><em>عملکرد</em><em>یک</em><em>کشور</em><em>عرصه سیاست خارجی و محیط</em><em>بینالمللی</em><em>را</em><em>دارا</em><em>میباشد. بدین</em><em>ترتیب</em><em>شناسایی</em><em>مولفههای</em><em>شکلدهنده</em><em>به</em><em>مبانی هویتی</em><em>یک</em><em>کشور</em><em>و</em><em>از</em><em>آن</em><em>جمله</em><em>فرهنگ</em><em>استراتژیک</em><em>کشورها،</em><em>کمک</em><em>بسیار</em><em>موثری</em><em>در</em><em>فهم</em><em>چرایی کنش</em><em>کشورهای</em><em>مختلف</em><em>در عرصه سیاست خارجی</em><em>از</em><em>جمله</em><em>قدرتهای</em><em>بزرگی</em><em>چون</em><em>فدراسیون روسیه</em><em>به دست خواهد داد. در این مقاله، سوال اصلی این است که فرهنگ استراتژیک بر سیاست خارجی فدراسیون روسیه چه تاثیری داشته است؟و فرضیه مقاله عبارت است از اینکه که فرهنگ استراتژیک روسیه با منطقی تدافعی متشکل از مولفههایی همچون تصور تهدید، ویژگیهای ژئوپلیتیک و نگاه توسعهطلبانه، اندیشه قدرت بزرگی و تلاش برای هژمون منطقهای شدن، اقتدارگرایی غالب و گفتمانملیگرایی روسی و هویت اسلاو- ارتدوکس، بر روی ساختار تصمیمگیری استراتژیک و الگوی رفتاری این بازیگر در عرصه سیاست خارجی و محیط بینالمللی تاثیر عمیقی دارد. روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی است.</em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766239720170321The Impact of Syria Crisis on Russia – Turkey relations in Caucasusتاثیر بحران سوریه بر روابط روسیه و ترکیه در منطقه قفقاز13917324968FAعباسقلی عسگریاناستادیار روابط بین الملل، دانشکده روابط بین المللسعید تجریدانش آموخته کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای، دانشگاه علامه طباطباییJournal Article20170408The Syria crisis as a regional one has led the regional countries to some cooperation for resolving it. The regional countries though, concretely speaking Turkey and Russia though haveobviously taken different approaches towards this crisis. In other words, the diverse approaches of these two countries towards the Syrian crisis, has led to a noticeable conflict between them that has left its own impact in Caucasus. The present article tries to determine the dimensions of the mentioned conflict and cooperation, and also scrutinize its impact on Caucasus. The present literature addresses the following question: How the divergent measures of Russia and Turkey towards Syria crisis has left its impact on Caucasus? Using explanatory – analytical research method and library and internet resources the authors try to find an answer for the mentioned question. <em>بحران سوریه بهعنوان یک بحران منطقهای حاد موجب گردیده تا بازیگران مختلف درگیر در آن به رویارویی و بعضا تعامل با یکدیگر پرداخته و عرصههایی از منازعه و همکاری را رقم بزنند. نوع کنش متفاوت بازیگران درگیر در این بحران را میتوان بهوضوح از تعاملات و تقابلات روسیه و ترکیه در قبال یکدیگر دید. در واقع، جهتگیری متفاوت روسیه و ترکیه در قبال یکدیگر سبب گردیده تا بحران سوریه نوعی تعارض و تقابل قابل توجه میان این دو بازیگر ایجاد نموده که در کنش آنها نسبت به یکدیگر در منطقه قفقاز نیز تاثیرگذار بوده است. از این رو، مقاله حاضر تلاش دارد تا ابعاد تعارض و بعضا همکاری روسیه و ترکیه در بحران سوریه را مشخص نموده و ابعاد تاثیرگذاری آن بر تحولات این دو در منطقه قفقاز را مشخص نماید. لذا، پرسش اصلی مدنظر این است که کنش متعارض روسیه و ترکیه در قبال بحران سوریه چگونه بر نقشآفرینی آنها در منطقه قفقاز تاثیرگذاشته است. در پاسخ با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و جمعآوری منابع به صورت کتابخانهای و با استفاده از فضای مجازی، توضیح داده خواهدشد که بحران سوریه موجب واگرایی و رویارویی جدی میان روسیه و ترکیه گردیده و این مسئله موجب تعمیق واگرایی آنها نسبت به کنشهای یکدیگر در منطقه قفقاز شده است.</em>ناشر: وزارت امور خارجهفصلنامه علمی مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز2322-3766239720170321The Russian Federation's Discursive Transformation in Central Asia: From Euro-Atlanticism to a Normalized Modern Great Power (1991-2016)سیر تحول گفتمانی فدراسیون روسیه در منطقه آسیای مرکزی؛ از گفتمان یوروآتلانتیسم تا قدرت بزرگ هنجارمند (1991- 2016)17520624969FAولی کوزه گر کالجیدانشجوی دکترای مطالعات منطقه ای، دانشگاه تهرانJournal Article20170408The Russian Federation has been among the most significant actors in Central Asia during the past two and a half decades – what some have termed as a “New Great Game” in the area. In the fast evolving post-Cold War environment, Moscow has been very active in both bilateral and multilateral (CIS, CSTO, SCO, and EEU) arenas. The crux of the Russian activism has been geared to preserve the status quo to the extent possible, keep the newly independent republics under Moscow's foreign and defense policies, revive and strengthen the previous hegemonic status, and finally, confront the objectives and strategies of rival powers in Central Asia, most notably North Atlantic Treaty Organization (NATO), European Union (EU) and the United States. The Russian foreign policy, while pursuing these overarching objectives, has been impacted – to varying degrees – by developments in the post-Soviet transitional society at home as well as by regional and international developments. The present article looks into the dynamism – and transformation - of the Russian foreign policy towards Central Asia through the analysis of major discourses in the Russian external strategy since 1991. <em>فدراسیون روسیه از جمله مهمترین و تاثیرگذارترین بازیگران «بازی بزرگ جدید» منطقه آسیای مرکزی طی ٢٥ سال گذشته بوده است و در راستای حفظ وضع موجود، احیا و تقویت جایگاه سنتی و هژمونیک روسیه در این منطقه، حفظ کشورهای منطقه در مدار سیاست خارجی و دفاعی مسکو و در نهایت مقابله با اهداف و سیاستهای قدرتهای رقیب به ویژه ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا، کوششهای متعددی را در سطح مناسبات دو جانبه با پنج کشور منطقه آسیای مرکزی و نیز در سطح سازوکارهای چند جانبه نظیر جامعه کشورهای مشترک المنافع، پیمان امنیت دسته جمعی، سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اقتصادی اوراسیا به اجرا گذاشته است. در این بین، نکته شایان توجه این است که روند سیاست خارجی فدراسیون روسیه در قبال این مناطق متاثر از تحولات داخلی جامعه در حال گذار روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تحولات منطقهای و بینالمللی، روندی ایستا، خطی و ثابت را طی ننمود و به موازات شرایط داخلی روسیه، منطقه آسیای مرکزی و کیفیت مناسبات روسیه با جهان غرب، روندی بسیار پویا و متغیر را تجربه نمود. این روند پویا و متغیر این پرسش را مطرح میسازد که «</em><em>سیر تحول و روند متغیر سیاست خارجی روسیه در قبال منطقه آسیای مرکزی چگونه و بر چه مبنایی قابل تببین میباشد؟». فرضیهای که در پاسخ به این پرسش مطرح میشود آن است که «روند شکلگیری و تکامل هویت ملی روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نوع تعریف این کشور از جایگاه، رسالت و موقعیت خود نسبت به بازیگران اصلی نظام بینالمللی، موجب شکلگیری روند متغیر سیاست خارجی روسیه در قبال منطقه آسیای مرکزی شده است». مقاله پیشرو به منظور پاسخ به پرسش یاد شده و ارزیابی فرضیه مذکور، خواهد کوشید با کاربست نظریه گفتمان (تغییر «در» گفتمان و تغییر «از» گفتمان) در چارچوب «گفتمانهای حاکم بر سیاست خارجی روسیه» طی 25 سال گذشته، درک بهتری از سیر تحول سیاست خارجی این کشور در قبال منطقه آسیای مرکزی در فاصله سالهای 1991 تا 2016 حاصل شود. </em>