نوع مقاله : مقاله پژوهشی

چکیده

به قدرت‌ رسیدن شاگردان نوگرای مکتب سیاسی نجم‌الدین اربکان، مؤسس حزب اسلام‌گرای رفاه در قالب حزب عدالت و توسعه در جریان انتخابات پارلمانی سال 2002 سرآغاز حیات جدید سیاسی در کشور ترکیه به شمار می‌رود. تدوین دکترین عمق استراتژیک از سوی احمد داوود اوغلو، به عنوان معمار سیاست خارجی جدید ترکیه، موجب بروز تحولاتی بنیادین در روابط خارجی این کشور در سال‌های اخیر گردید. بهبود و گسترش روابط ترکیه با فدراسیون روسیه از جمله این تحولات است که در طول تاریخ 500 ساله روابط سرد و شکننده دو کشور هرگز سابقه نداشته‌است. در این نوشتار با کاربرد نظریه سازه‌انگاری به عنوان چارچوب نظری، کوشش می‌شود که به این پرسش پاسخ داده‌ شود که چه دلایلی موجب ایجاد تحول در مناسبات مسکو- آنکارا،  به‌رغم  پیشینه طولانی تقابل و سوء‌تفاهم شده ‌است؟و این تحول در حوزه‌های مختلف چگونه عینیت یافته‌است؟ بر این اساس فرضیه اصلی این نوشتار عبارت‌ است از این‌که‌: « تغییر نگاه و رویکرد نخبگان سیاسی جدید ترکیه به عرصه سیاست‌خارجی در قبال همسایگان و مناطق پیرامونی، موجب بروز تحول در سیاست خارجی و ایجاد تغییرات بنیادین در مناسبات این کشور با فدراسیون روسیه شده ‌است». به منظور پاسخ به پرسش‌های مطرح‌شده و نیز آزمون فرضیه، ابتدا به صورت فشرده به نظریه سازه‌انگاری و پیوند آن با مقوله سیاست‌خارجی پرداخته می‌شود، سپس با بررسی کلی دیدگاه‌ها و رویکردهای حزب عدالت و توسعه در عرصه سیاست خارجی و تطبیق آن با مفروضه‌های اصلی نظریه سازه‌انگاری‌، تحول در مناسبات مسکو- آنکارا در چهار حوزه سیاسی، امنیتی و دفاعی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و نیز تأثیر بحران اوت 2008 گرجستان بر روابط دو کشور مورد واکاوی قرار می‌گیرد. 

کلیدواژه‌ها