ساختار نوین نظام بینالملل، چالشها و تهدیدهای گسترده و مشترکی را برای ناتو و روسیه به دنبال داشته است. بر این اساس پیمان آتلانتیک شمالی مفهوم استراتژیک خود را در لیسبون پرتغال در سال 2010 به فعالیتهای ...
بیشتر
ساختار نوین نظام بینالملل، چالشها و تهدیدهای گسترده و مشترکی را برای ناتو و روسیه به دنبال داشته است. بر این اساس پیمان آتلانتیک شمالی مفهوم استراتژیک خود را در لیسبون پرتغال در سال 2010 به فعالیتهای موثری در سه زمینه دفاع دستهجمعی، مدیریت بحران و همکاری امنیتی متمرکز ساخته و تاکید دارد که تهدیدهای هزاره سوم موجب فراهم شدن زمینههای لازم برای ایفای نقش بیشتر ناتو در دوسوی آتلانتیک و کل نظام بینالملل شده و این امر بازتعریف مفاهیم استراتژیک ناتو و همکاری این پیمان را با روسیه ضروری میسازد. تحقیق حاضر درصدد است تا نشان دهد که به دنبال تهدیدهای مشترک نوین، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی به انجام همکاریهای امنیتی در حوزههایی همچون تروریسم، افغانستان، تکثیر سلاح کشتار جمعی و سپر دفاع موشکی با روسیه مبادرت ورزیده و موجب نزدیکی این دو بازیگر برجسته نظام بینالملل گردیده است. روسیه و ناتو به خوبی درک نمودهاند که تهدیدهای نوین امنیتی نظام بینالملل که در بسیاری از موارد، تهدیدهای مشترک این دو بازیگر نیز تلقی میشوند، تنها از طریق همکاریهای امنیتی مشترک قابل بررسی و حل میباشد و مفهوم استراتژیک نوین با اذعان به این مسئله، موجب افزایش همکاریهای امنیتی ناتو و روسیه شده است.
اولویتها و اهداف سیاست خارجی کشورها مستقیماً تابعی از ساختارهای درونی خویش اعم از شرایط ژئوپلیتیک، نیازهای داخلی، قدرت ملی و تهدیدهای امنیتی، نگرش نخبگان حاکم و نیز کیفیت ساختار نظام بین الملل است. ...
بیشتر
اولویتها و اهداف سیاست خارجی کشورها مستقیماً تابعی از ساختارهای درونی خویش اعم از شرایط ژئوپلیتیک، نیازهای داخلی، قدرت ملی و تهدیدهای امنیتی، نگرش نخبگان حاکم و نیز کیفیت ساختار نظام بین الملل است. تاجیکستان نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست؛ عوامل و متغیرهای متعددی در سه سطح فردی، ملی و بین المللی بر سیاست خارجی این کشور تاثیر میگذارند. از این رو، یکی از منابع تعیین کننده سیاست خارجی تاجیکستان ویژگیها، خصوصیات و عوامل داخلی این کشور میباشد به گونهای که درک و فهم ماهیت و رفتار سیاست خارجی تاجیکستان، مستلزم شناخت مولفههای داخلی تاثیرگذار بر این کشور است.
هدف اصلی این مقاله واکاوی مولفههای شکل دهنده و تاثیرگذار داخلی بر سیاست خارجی تاجیکستان است. در واقع هدف، پاسخگویی به این پرسش اساسی است که عوامل و مولفههای داخلی چه تاثیری بر سیاست خارجی تاجیکستان دارد، میباشد؟
روابط سیصد سال گذشته دو کشور ایران و روسیه همواره تابع شرایط رقابتی بوده است. این رقابت، چه در حوزههای سرزمینی و چه در حوزه معادلات ژئوپلیتیک و اخیراً نیز در حوزه انرژی (گاز) مشهود است. نوشتار حاضر سعی ...
بیشتر
روابط سیصد سال گذشته دو کشور ایران و روسیه همواره تابع شرایط رقابتی بوده است. این رقابت، چه در حوزههای سرزمینی و چه در حوزه معادلات ژئوپلیتیک و اخیراً نیز در حوزه انرژی (گاز) مشهود است. نوشتار حاضر سعی در بررسی ابعاد گوناگون روابط دو کشور ایران و روسیه دارد؛ همچنین اینمقاله درصدد کاستن جایگاه و نقش الزامات فناوری در سطوح تحلیل نیست و به همین روی، با استدلالهایی که میآورد به برجستگی این گزاره به ویژه در زمینه نیازهای فنی ایران در زمینه انرژی هستهای صحه میگذارد. پژوهش حاضر در پی آن است تا بسترهای نو پدید در مورد نیازهای روزافزون دو کشور در زمینه رشد اقتصادی، نیاز به انرژی و همچنین نیازهای مالی به درآمدهای برآمده از آن را به کنکاش بپردازد. امری که با همگامی و همکاریهای هر چه بیشتر و ناگریز دو کشور میتواند آثار امنیتی، اقتصادی و راهبردی شایانی را در پهنه سیاست بینالملل به بار آورد.
در همین راستا بایستههای روابط دو کشور را در دو دسته:
الف) الزامات بر پایه نیازهای فناوری - دفاعی و نیز؛ ب) الزامات جدید: بایستههای انرژی محور؛ مورد کنکاش قرار میدهیم که مورد اخیر، خود در دو بخش الزامات انرژی محور فناوری (هستهای) و همچنین، الزامات انرژی محور در حوزه نفت و گاز از هم قابل تمیز هستند.
سه جمهوری استونی، لتونی، لیتوانی به عنوان کشورهای حوزه بالتیک به دلیل ژئوپلیتیک خاص خود از اهمیت قابل توجهی برای روسها برخوردارمیباشند. این جمهوریها حداقل در چهار زمینه در سیاستهای امنیت ...
بیشتر
سه جمهوری استونی، لتونی، لیتوانی به عنوان کشورهای حوزه بالتیک به دلیل ژئوپلیتیک خاص خود از اهمیت قابل توجهی برای روسها برخوردارمیباشند. این جمهوریها حداقل در چهار زمینه در سیاستهای امنیت منطقهای روسیه حائز اهمیت هستند؛ نخست اینکه به دلیل حضور تعداد زیاد روس تباران در این سه جمهوری، این منطقه در مدار سیاستهای امنیتی خارج نزدیک روسیه قرار گرفته است؛ دوم، منطقه بالتیک شاهراه انتقال انرژی از روسیه به اروپا است و از این لحاظ مورد توجه اروپا نیز میباشد؛ از این رو، روسیه درصدد برآمده است تا نقش میانجیگر انتقال انرژی به اروپا را از کشورهای منطقه بگیرد؛ سومین و چهارمین اهمیت برجسته این منطقه در نگاه روسها، گسترش ناتو از یک سو و اتحادیه اروپا از سوی دیگر به این کشورها است.
در پژوهش حاضر، برمبنای این چهار عامل در ابتدا به بررسی چارچوب مفهومی رابطه نفوذ، امنیت و پیوستگی سرزمینی پرداخته خواهد شد و سپس فهم رفتار امنیتی روسیه در حوزه بالتیک در این راستا تحلیل میشود. بدین ترتیب پرسش اصلی این پژوهش عبارت است از اینکه چرا و چگونه رفتار امنیتی روسیه نسبت به کشورهای منطقه بالتیک بین سالهای 1991 تا 2011 شکل گرفته است؟ و یافته این پژوهش چنین است که با توجه به پیوستگی سرزمینی سه کشور بالتیک با روسیه و ایجاد حریم منافع امنیتی پیرامون این کشور و همچنین قرار گرفتن جمهوریهای سهگانه منطقه بالتیک یعنی استونی، لتونی و لیتوانی در حوزه نفوذ شوروی سابق و سیاستهای خارج نزدیک روسیه، رفتار امنیتی روسیه نسبت به این کشورها بین سالهای 1991 تا 2011 از ترکیب سیاست مداراجویی و تقابلگری شکل گرفته است.
سازمان منطقهای گوام که در سال 1997 در جهت خارج شدن از چتر نفوذ روسیه از طریق نوعی همگرایی منطقهای و برقراری ارتباط با سازمانهایی نظیر ناتو و اتحادیه اروپا میان جمهوریهای آذربایجان، گرجستان، اوکراین ...
بیشتر
سازمان منطقهای گوام که در سال 1997 در جهت خارج شدن از چتر نفوذ روسیه از طریق نوعی همگرایی منطقهای و برقراری ارتباط با سازمانهایی نظیر ناتو و اتحادیه اروپا میان جمهوریهای آذربایجان، گرجستان، اوکراین و مولداوی تاسیس شد؛ برای تحکیم فعالیت خود و رسیدن به اهداف و نتایج ملموس طی این سالها با مشکلاتی مواجه بوده است. این مشکلات عمدتاً ناشی از عوامل مختلفی از جمله ناهماهنگیها در درون سازمان و میان اعضا و نیز عوامل ژئوپلیتیک خارجی است که بر چشماندازهای ایجاد همکاریهای موفق و کارامد از جمله گسترش رابطه با اتحادیه اروپا در سازمان مذکور تاثیرات منفی گذاشته است. در همین راستا و از دیدگاه اتحادیه اروپا این موانع جاذبه گوام را به عنوان یک شریک بالقوه کاهش داده است در حالی که برقراری تقابل بین دو سازمان «مشکلی بزرگ» تصور شده است. اگرچه امیدهای زیادی مبنی بر این که گوام با رسمی کردن سازمان خود در سال 2006 میلادی ممکن است در نهایت نقش خود را به دست آورد؛ اما پس از سپری شدن هفت سال از زمان مذکور، امروزه شواهد کمی نشان میدهد که تغییر عمدهای در جهت بهبود وضعیت پیشین در درون سازمان صورت گرفته است. در واقع ابتکارات منطقهای اتحادیه اروپا هنوز به عنوان مکمل همکاری دو جانبه موجود بین اتحادیه اروپا و کشورهای منطقه در نظرگرفته شده است. به علاوه اهمیت سازمانهای منطقهای در استراتژی منطقهای اتحادیه اروپا به استثنای سازمان همکاریهای اقتصادی دریای سیاه بدین گونه کاملاً محدود پیشبینی شده است.
قبل از فروپاشیاتحاد جماهیر شوروی، خطوط لوله انرژی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در انحصار روسها قرار داشت و ژئوپلیتیک این منطقه تنها شاهد حضور یک قدرت منطقهای(روسها) بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ...
بیشتر
قبل از فروپاشیاتحاد جماهیر شوروی، خطوط لوله انرژی منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در انحصار روسها قرار داشت و ژئوپلیتیک این منطقه تنها شاهد حضور یک قدرت منطقهای(روسها) بود. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، استقلال هر یک از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز، ضعف اقتصادی روسها در کنترل اینوضعیت و سیاست فضای باز و آتلانتیکگرایانه دوران گورباچف و یلتسین باعث حضور بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به بهانه بهرهبرداری از انرژی این منطقه گردید. سرمایهگذاری این بازیگران در اکتشاف و استخراج نفت و گاز و همچنین احداث خطوط لوله برای انتقال انرژی این منطقه از انحصارگرایی روسیه کاسته و تغییرات ژئوپلیتیک را در این منطقه به وجود آورده است. در واقع، هدف این نوشتار بر این است که نشان دهد احداث خطوط لوله انتقال انرژی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی چه تاثیری بر ژئوپلیتیک این منطقه داشته است؟ فرض بر این است که احداث خطوط لوله انرژی توسط بازیگران منطقهای و فرامنطقهای صرفاً هدف اقتصادی نداشته، بلکه باعث دخالت و نفوذ سیاسی و امنیتی هر چه بیشتر این بازیگران در ژئوپلیتیک منطقه آسیای مرکزی و قفقاز گردیده است که این امر به نوبه خود از میزان نفوذ انحصاری روسیه در حوزه انرژی و مسائل سیاسی و امنیتی این منطقه کاسته است.