فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فرصت فوقالعادهای را برای چین فراهم کرد تا فرآیندهای سیاسی و اقتصادی در منطقه آسیای مرکزی را به اجرا درآورد. همجواری و هم مرز بودن چین با کشورهای آسیای مرکزی توام با رشد سریع ...
بیشتر
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فرصت فوقالعادهای را برای چین فراهم کرد تا فرآیندهای سیاسی و اقتصادی در منطقه آسیای مرکزی را به اجرا درآورد. همجواری و هم مرز بودن چین با کشورهای آسیای مرکزی توام با رشد سریع اقتصادی این کشور، شرایط خاصی را بر روابط این کشورها با چین موجب شده است. به طور کلی، روابط دو جانبه چین و کشورهای این منطقه از روند جهان شمول دیپلماسی اقتصادی پکن مستثنی نیست. وجود منابع قابل توجه انرژی در منطقه استراتژیک آسیای مرکزی سبب شده تا پکن توجه بیشتری به این منطقه داشته باشد. علاوهبر همجواری ژئوپلیتیک و اهمیت خاص این منطقه برای چین، رهبران پکن تداوم و گسترش روابط خود با کشورهای این منطقه در عرصه اقتصادی با هدف حفظ ثبات سیاسی و اجتماعی در داخل و به خصوص مناطق مرزی چون سینکیانگ را در سرلوحه سیاست خارجی خود قرار دادهاند. وجود ناامنی در مرزهای غربی استان مسلمان نشین سینکیانگ که با کشورهای آسیای مرکزی هممرز است، چین را ناگزیر از توسعه روابط با جمهوریهای آسیای مرکزی کرده است. همچنین نفوذ آمریکا در منطقه آسیای مرکزی پس از 11 سپتامبر 2001 یک حادثه و واقعیت دور از ذهن برای چینیها و استراتژی کلی این کشور در قبال کشورهای همسایه بوده است. مجموعه این عوامل، سیاست خارجی چین و تبعات اهداف و منافع این کشور در آسیای مرکزیرا دستخوش ملاحظات و اتخاذ استراتژیهای خاصی کرده است. بر این اساس، مولفین این مقاله سوال خود را اینچنین مطرح میکنند که آیا چین در رقابت با قدرتهای بزرگ میتواند به قدرت اول در آسیای مرکزی تبدیل شود؟ فرضیه مقاله نیز این است که باتوجه به حضور فزاینده آمریکا و روسیه در اقتصاد منطقه، احتمالا چین تا یک دهه آینده نمیتواند جایگاه اول را در روابط با کشورهای آسیای مرکزی کسب کند.
خروج نیروهای شوروی از افغانستان، مسئله افغان را در ذهن دولتمردان روس تا سالها بعد ـ زمانی که ریشه جنبشهای جداییطلبانه درون قلمرو خود را در افغانستانِ تحت سلطه طالبان یافتندـ به حاشیه راند. حادثه ...
بیشتر
خروج نیروهای شوروی از افغانستان، مسئله افغان را در ذهن دولتمردان روس تا سالها بعد ـ زمانی که ریشه جنبشهای جداییطلبانه درون قلمرو خود را در افغانستانِ تحت سلطه طالبان یافتندـ به حاشیه راند. حادثه 11 سپتامبر 2001، ابعاد جدیدی از تروریسم و تهدیدهای بالقوه و بالفعل بنیادگرایان حاکم در افغانستان را آشکار کرد و تهاجم آمریکا جهت سرنگونی رژیم طالبان، فرصت ایفای نقش فعالتر در مناسبات بینالمللی و مبارزه علیه تروریسم را برای فدراسیون روسیه فراهم نمود.
این مقاله در جستجوی پاسخ این سوال است که «سیاست امنیتی فدراسیون روسیه در قبال افغانستان پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 چگونه قابلتحلیل است؟». یافتههای این مقاله که بر اساس تحلیل آخرین سند امنیت ملی فدراسیون روسیه و کنش و واکنشهای امنیتی این کشور در رابطه با افغانستان در درون جامعه افغانستان، حوزه اوراسیا مرکزی و در مرزهای فدراسیون روسیه انجامگرفته، حکایت از آن دارد که روسیه در دو سطح به اعمال سیاستهایی جهت کاهش یا رفع تهدیدات برخاسته از افغانستان مبادرت نموده است. در سطح نخست، این کشور اقداماتی را در ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی ـ نظامی در افغانستان اتخاذ کرده که بهطور عمده همکاری با ناتو؛ مبارزه علیه تروریسم، تولید و قاچاق مواد مخدر؛ تلاش برای گسترش نفوذ سیاسی در افغانستان؛ حضور و سرمایهگذاری اقتصادی؛ اعطا و فروش تسلیحات؛ کمکهای نظامی، امنیتی و آموزشی بوده است. در سطح منطقهای نیز به همکاری با ناتو و آمریکا در ابعاد تدارکاتی، ارتباطی و اطلاعاتی پرداخته و در جهت تقویت و تحکیم نظامات امنیت منطقهای اوراسیا و جلب مشارکت افغانستان در این مناسبات حرکت کرده است.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال شش جمهوری مسلمان نشین آسیای مرکزی و قفقاز، این فرصت را در اختیار سه کشور بنیانگذار اکو قرار داد تا این سازمان را در بهمن ماه سال 1371 گسترش دهند. اکو طی 20 سال پس ...
بیشتر
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال شش جمهوری مسلمان نشین آسیای مرکزی و قفقاز، این فرصت را در اختیار سه کشور بنیانگذار اکو قرار داد تا این سازمان را در بهمن ماه سال 1371 گسترش دهند. اکو طی 20 سال پس از گسترش، روند پر تلاطم ولی روبه جلویی را طی کرده و با تدوین اسناد و طرحهای مختلف همکاری، تعیین اولویتها، ایجاد سازوکارها و تنظیم موافقتنامههای مهم منطقهای، چارچوبها و مقدمات لازم را برای همگرایی و ادغام اقتصادی کشورهای عضو فراهم نموده است. اکو، تنها سازمان بینالدولی مستقر در خاک جمهوری اسلامی ایران است که از طریق نقش محوری و تعیینکننده ایران، برنامههای خود را به جلو میبرد.
سوال اصلی این مقاله، این است که با توجه به ارزیابی روند فعالیتها و اجرای موافقتنامههای منطقهای اکو در دوره بیست ساله پس از گسترش اعضاء، نقش و جایگاه این سازمان در سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران چگونه است و آیا این سازمان میتواند به تحقق اهداف منطقهگرایی اقتصادی جمهوری اسلامی ایران کمک نماید؟ متقابلا،ایران چه نقشی در توفیق یا عدم توفیق اکو داشته است؟ فرضیه اصلی مقاله حاضر این است که بهرغم مواضع حمایتگرایانه و مشارکت فعالتر ایران در اکو در مقایسه با اعضای دیگر سازمان، فقدان یک راهبرد ثابت و بلند مدت در قبال اکو در سیاست خارجی ایران، روند دستیابی این سازمان را به اهداف همگرایی منطقهای با کندی و تاخیر مواجه ساخته است. در این مقاله نویسنده به دنبال آن است که با بررسی و ارزیابی فعالیتهای اکو و روابط آن با جمهوری اسلامی ایران در 20 سال گذشته به برخی سوالات و ابهامات مطرح در این زمینه پاسخ گوید.
از سال 2007 موضوع قدرت نرم وارد ادبیات سیاست خارجی روسیه گردید. این موضوع که اکنون بسیار مورد توجه کرملین است از منابع مختلف و گاه متضادی نشات گرفته است. برخلاف آنچه جوزف نای- واضع مفهوم قدرت نرم- ارائه کرده ...
بیشتر
از سال 2007 موضوع قدرت نرم وارد ادبیات سیاست خارجی روسیه گردید. این موضوع که اکنون بسیار مورد توجه کرملین است از منابع مختلف و گاه متضادی نشات گرفته است. برخلاف آنچه جوزف نای- واضع مفهوم قدرت نرم- ارائه کرده استدر روسیهبخش عمده این منابع ماهیت دولتی و رسمی دارد.
مولفین در این مقاله سعی کردهاند به بررسیپیشینه ظهور قدرت نرم در روسیه و فرایند اجرای سیاست نرم در این کشور بپردازند.
پرسش اصلی مقاله این است که ماهیت قدرت نرم روسیه چیست و میزان موفقیت این کشور در استفاده از این ابزار چقدر بوده است.این مقاله در دوبخش به بررسی تحولات قدرت نرم در سیاست خارجی روسیه میپردازد. ابتدا قدرت نرم در تناظر با مهمترین رخدادهای متناسب با جایگاه روسیه در سیاست بینالملل بررسی میشود. سپس مهمترین عناصر سازنده آن از جمله زبان روسی، فرهنگ و ارزشهای این کشور در کنار سایر پدیدههای بینالمللی از جمله شبکه مجازی ارتباطات و بهرهمندی از حوزه گسترده آموزش عالی، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. ادعای این مقاله آن است که با وجود تلاش روسیه در چند سال اخیر در به کار گرفتن قدرت نرم، موفقیت آن محدود بوده است.
فساد اداری پدیده شومی است که از گذشتههای دور بر جامعه روسیه سایه افکنده و بر توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و انسانی روسیه تأثیر سوء گذاشته است و در حقیقت یکی از مهمترین موانع توسعه و نوسازی روسیه ...
بیشتر
فساد اداری پدیده شومی است که از گذشتههای دور بر جامعه روسیه سایه افکنده و بر توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و انسانی روسیه تأثیر سوء گذاشته است و در حقیقت یکی از مهمترین موانع توسعه و نوسازی روسیه میباشد. لذا دولتمردان روسیه در دورههای متمادی، کم و بیش سعی در برخورد با این معضل را داشتهاند، لیکن فراگیری، پیچیدگی، تنوع و ماهیت سیستماتیک فساد در سالهای اخیر، دولتمردان روسی را به جدیت بیشتر در مقابله با آن و پیگیری برای تحقق سیاست ضدفساد در روسیه واداشته و با این رویکرد اقداماتی در راستای مبارزه با فساد اداری از جانب دولتهای مختلف، صورت گرفته است، اما همچنان توفیقی در این راستا مشهود نمیباشد.
این مقاله یک پژوهش توصیفی– تحلیلی است که با استناد به منابع و دادههای روسی، علاوه بر بیان عوامل کلی و پیامدهای فساد به تبیین موانع اصلی در مسیر مبارزه با فساد در فدراسیون روسیه (دوران پساشوروی) میپردازد. لذا بنای این مقاله این پرسش است که چرا برنامههای دولت روسیه در مبارزه با فساد اداری ناموفق بوده است؟به نظر میرسد قدرتمندی الیگارشی روسیه به عنوان عامل اصلی در ناکارآمدی برنامههای دولت روسیه در مبارزه با فساد اداری باشد.
با وقوع انقلاب اسلامی، تغییرات بنیادی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به وقوع پیوست و اصول ویژهای در سیاست خارجی ایران شکل گرفت. این اصول در قالب خرده گفتمانهای گوناگون کموکیف متفاوتی را ...
بیشتر
با وقوع انقلاب اسلامی، تغییرات بنیادی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به وقوع پیوست و اصول ویژهای در سیاست خارجی ایران شکل گرفت. این اصول در قالب خرده گفتمانهای گوناگون کموکیف متفاوتی را تجربه کردهاند. بعد از گذشت یک دهه از انقلاب اسلامی و با استقلال کشورهای قفقاز جنوبی، این منطقه در چارچوب سیاست نگاه به شمال، جایگاه ویژهای در سیاست خارجی ایران یافت. همزمان با پایان جنگ هشت ساله و ضرورت بازسازی داخلی، تغییرات گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رخ داد. تحول درون گفتمانی، تاکتیک پیگیری اصول سیاست خارجی را تغییر داد که سیاست منطقهای ایران در قفقازجنوبی مستثنای از این امر نبود. در این راستا، مولفین سوالهای خود را بدین مضمون مطرح میکنند؛ گفتمان مسلط سیاست خارجی ایران در قفقازجنوبی کدام است؟ تغییر و تدوام اصول سیاست خارجی ایران در قفقاز در قالب گفتمان مسلط به چه صورتی بوده است؟ فرضیه مقاله بدین شرح است؛ "گفتمان ژئوپلیتیک در قفقازجنوبی به منزلت هژمونیک در سیاستخارجی ایران رسیده است. اصول سیاست خارجی در قالب گفتمان ژئوپلیتیک به شکل انعطافپذیرتری تداوم داشته است." با استفاده از نظریه گفتمان به بررسی فرضیه فوق پرداخته خواهد شد.