نوع مقاله : مقاله پژوهشی

چکیده

در نظام چند قطبی معطوف به تک قطب دستورکار بین المللی عمدتاً توسط قدرت هژمون تعیین می‌شود. قدرت هژمون همچنین در تعیین اهداف، منافع و مقابله با معارضین خود از آزادی عمل بیشتری در مقایسه با ساختار دو قطبی و چند قطبی بر خوردار است. نمونهای از این تدوین دستورکار بینالمللی را می توان در حوزه تعیین مسیر خطوط انتقال انرژی ملاحظه کرد. طرح خط لوله تاپی نمونه ای از این مورد است. خط لوله مزبور به عنوان یک جایگزین در مقابل خط لوله صلح مطرح است و با وجود موقعیت مناسب استراتژیک و ژئواکونومیک ایران در جهت کنار زدن ایران از معادلات سیاسی منطقهای و بینالمللی ایفای نقش میکند.
سوال اصلی مقاله حاضر این است که چه عواملی باعث به تعلیق درآمدن روند اجرایی خط لوله صلح و مطرح شدن خط لوله تاپی به جای آن شده است؟ در پاسخ بهسوال فوق این فرضیه را مطرح میکنیم که فشارهای ساختاری نظام بینالملل از طریق "جامعه پذیری" و "رقابت" و تأثیر آن بر تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای کشورهای سهیم در طرح خط لوله تاپی، عامل اصلی به تعویق افتادن روند اجرایی خط لوله صلح و مطرح شدن طرح تاپی به جای آن است. 

کلیدواژه‌ها