نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه، تهران، ایران

2 دانش آموخته کارشناسی ارشد مطالعات منطقه ای شرق آسیا، دانشکده روابط بین الملل وزارت امورخارجه، تهران، ایران

چکیده

افزایش قدرت چین در عرصه بین‌المللی و عدم تطابق الگوهای رفتاری این کشور با نظریات واقع‌گرا از سویی و وجود سنت استراتژیک ریشه‌دار و تداوم فرهنگی چین در هزاره‌های گذشته از سویی دیگر، موجب شده تا مطالعه مؤلفه‌های فرهنگی، اهمیتی محوری در فهم سیاست خارجی این کشور پیدا کند. با توجه به اهمیت مؤلفه‌های فرهنگی در سیاست خارجی چین، سؤال این پژوهش آن است  که فرهنگ استراتژیک چین چگونه بر سیاست خارجی این کشور در قبال مناقشه دریای چین جنوبی تأثیرگذار بوده است. فرهنگ استراتژیک چین، فرهنگی دوگانه است که در آن گرایش به استفاده از ابزارهای نظامی و غیرنظامی به‌صورت توأمان وجود دارد؛ این به این معنا است که فرهنگ استراتژیک چین مطلقاً صلح‌طلب یا جنگ‌طلب نیست. تا پیش از آغاز رهبری شی جین‌پینگ، نیاز به محیطی کم تنش جهت پیشبرد توسعه اقتصادی موجب شد تا شعارهایی با بنمایه‌های کنفوسیوسی همچون توسعه صلح‌آمیز توسط رهبران این کشور مطرح و پیگیری شود؛ اما با آغاز رهبری شی جین‌پینگ، قدرت نظامی و قدرت اقتصادی اهمیتی هم‌تراز در سیاست خارجی این کشور پیدا کردند. این امر با توجه به افزایش تحرکات نظامی چین در دریای چین جنوبی، در رویکرد جدید چین در قبال مناقشه ظهور و بروز پیدا کرد.

کلیدواژه‌ها