گفتار حاضر بر نگرش خیزش شرق و ارزیابی جایگاه آسیا در نظام بینالملل پسا دوقطبی و شناسایی چالشها، چشماندازها و امکانات ناشی از این دگردیسی پرداخته است. ابتدا دوگانه مفهومی غرب و شرق در تاریخ سیاست ...
بیشتر
گفتار حاضر بر نگرش خیزش شرق و ارزیابی جایگاه آسیا در نظام بینالملل پسا دوقطبی و شناسایی چالشها، چشماندازها و امکانات ناشی از این دگردیسی پرداخته است. ابتدا دوگانه مفهومی غرب و شرق در تاریخ سیاست بینالملل معاصر و تحول آن از نظام دوقطبی به دوران پسا جنگ سرد بررسی و در ادامه دوگانه مفهومی آسیا و اروپا در این دوران و جایگاه آنان در دوران گذار نظام بینالملل تحلیل و ارزیابی شده است. همچنین تأثیر حوزههای جغرافیایی پیرامونی آسیا بر نقش این قاره در قالب رقابتهای ژئوپلیتیکی پیرامونی مورد توجه قرار گرفته و فرصت تاریخی مفهومسازی در حوزه سیاست در آسیا مورد بازکاوی قرار گرفته است.
با تداوم منازعات اوکراین در سال ۲۰۱۴، روسیه با این احساس که غرب از طریق حمایت از تغییر رژیم در کییف به چارچوبهای مشارکت در امور بینالمللی خیانت کرده برای محافظت از منافع خود قدم برداشت؛ و این موضوع ...
بیشتر
با تداوم منازعات اوکراین در سال ۲۰۱۴، روسیه با این احساس که غرب از طریق حمایت از تغییر رژیم در کییف به چارچوبهای مشارکت در امور بینالمللی خیانت کرده برای محافظت از منافع خود قدم برداشت؛ و این موضوع در نگاه غرب به مثابه تجاوز یک قدرت تجدیدنظرطلب تلقی گردید. عدم اطمینان از رفتار رقیب در جغرافیایی به نام اوکراین بر ضرورت بررسی آن افزوده است. اوکراین کشوری با هویتی دوقطبی است که بستر آمادهای را برای بسط تمایزات اجتماعی در خود مستتر دارد. چارچوب شکننده جوامعی همچون اوکراین همواره در روند اثرگذاری بازیگران اصلی سیاست بینالملل واقع میشود که اولین و اصلیترین ابزار اثرگذاریشان استفاده از منابع نرمافزاری قدرت میباشد. البته اندازهگیری قدرت نرم به دلیل آن که با منابع نامحسوسی همچون فرهنگ، ایدئولوژی و نیز توانایی استفاده از آنها به طرز ماهرانهای همراه شده است، بسیار دشوار میباشد.
روسیه به عنوان یکی از مهمترین کشورهای عرصه سیاست جهانی کمتر از یک دهه است که به استفاده از این منبع قدرت در جغرافیای به جامانده از دوران اتحاد جماهیرشوروی از جمله اوکراین، ترغیب شده است. برای بازیگران غربی - ایالات متحده و اتحادیه اروپایی- نیز نفوذ بر اوکراین یک ضرورت وجودی و از مهمترین اولویتهای سیاست خارجی در آینده به شمار میرود. این مقاله از طریق اسنادی- تاریخی به توصیف چارچوبهای اجتماعی اوکراین پرداخته و به این سوال پاسخ خواهد داد که ابزار قدرت نرم غرب و روسیه چگونه بر تحولات این کشور تاثیرگذاشتهاند؟ فرضیه مقاله آن است که زمینههای اجتماعی شکننده در اوکراین موجب افزایش تاثیر بازیگران اصلی بر جدالهای سیاسی داخلیاش شده است.
تصمیمگیری راهبردی در عرصه سیاست خارجی نیازمند شناخت دقیق واقعیتهای بیرونی، توانمندیهای خود و بررسی گزینههای عمل احتمالی، برآورد دقیق هزینهها و دستاوردهای هر اقدام است. براین پایه شناخت ...
بیشتر
تصمیمگیری راهبردی در عرصه سیاست خارجی نیازمند شناخت دقیق واقعیتهای بیرونی، توانمندیهای خود و بررسی گزینههای عمل احتمالی، برآورد دقیق هزینهها و دستاوردهای هر اقدام است. براین پایه شناخت و تحلیل محیط از الزامات سیاست خارجی بوده و در کانون توجه مجریان این عرصه قرار دارد الزامی که ریشه در پویایی محیط دارد و بیتوجهی به آن خسارتهای جبرانناپذیر به بار میآورد و منافع و امنیت ملی کشورها را به خطر میاندازد. امکان آیندهنگری نسبت به تحولات آتی از دیگر فواید تحلیل محیط است که مانع از مواجهه با شرایط و رویدادهای پیشبینی نشده میگردد. منطقه آسیای مرکزی با پیوندهای دیرین فرهنگی، دینی، تاریخی و پیوستگی جغرافیایی از حوزههای اولویتدار سیاست خارجی کشورمان است. شدت پیوستگی متقابل میان جمهوری اسلامی ایران و منطقه یادشده به گونهای است که تحولات هریک پیامدهای اجتنابناپذیر بر طرف دیگر خواهد داشت. از اینرو پایش نظاممند و علمی تحولات این منطقه لازمه سیاستهای کشور در قبال این منطقه است. مقاله حاضر بر پایه مفروضات بنیادین بالا، با بهرهگیری از ابزار و روشهای علمی تحلیل محیط در علم مدیریت راهبردی، با روش تحلیلی و توصیفی درصدد پاسخگویی به این پرسش اساسی است که الگوی مناسب تحلیل محیط در حوزه کشورهای آسیای مرکزی چیست؟ در این راستا با استناد به تجانسهای فرهنگی، تاریخی و ارزشی میان ایران و کشورهای منطقه آسیای مرکزی، وابستگیهای متقابل اقتصادی و رقابت و فعالیت بازیگران منطقه ای و جهانی از میان الگوهای متعارف تحلیل محیط، الگوی PESTI مشتمل بر مؤلفههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، فناوری و رفتار بازیگران بینالمللی را به عنوان الگوی مناسب برای تحلیل تغییرات محیطی این منطقه به آزمون گذاشته و نتیجهگیری مینماید.
با پایان جنگ سرد ساختاری در نظام بینالملل به وجود آمد که اگرچه پیچیده، اما قابل مدیریت بود و روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا برای مدیریت مشکلات مشترک در چارچوب آن با یکدیگر همکاری میکردند؛ اگرچه در ...
بیشتر
با پایان جنگ سرد ساختاری در نظام بینالملل به وجود آمد که اگرچه پیچیده، اما قابل مدیریت بود و روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا برای مدیریت مشکلات مشترک در چارچوب آن با یکدیگر همکاری میکردند؛ اگرچه در این مسیر پرتنش در روابط دو طرف حوادثی چون حمله ناتو به کوزوو و جنگ روسیه با گرجستان در سال 2008 وجود داشت که روسیه را با غرب به چالشی جدی کشاند؛ اما با وجود همه این حوادث، همکاری میان دشمنان قدیمی شرایطی را فراهم آورده بود که دو طرف به مفاد پیمان نهایی هلسینکی احترام میگذاشتند.
بحران سیاسی به وجود آمده در اوکراین در اوایل سال 2014 روابط به نسبت خوب میان غرب و روسیه را که با فروپاشی دیوار برلین در سال 1989 آغاز شده بود تا حدود زیادی از میان برد. این بحران در واقع پایانی بود بر یک مرحله توأم با همکاری در روابط دو طرف؛ مرحلهای که در آن غرب در تلاشی نافرجام درصدد ادغام روسیه در ساختارهای مورد نظر خود بود. این بحران علاوه بر ایجاد تنش شدید سیاسی در روابط دو طرف، عرصههای دیگر روابط آنها را به ویژه روابط اقتصادی و تجاری در برگرفته است. جنگ اقتصادی روسیه و غرب بر سر بحران اوکراین در قالب تحریمهای متقابل نمود یافته است.
در واقع، سوال اصلی مقاله پیش رو این است که چه عواملی موجب بروز بحران میان اتحادیه اروپا و روسیه شده است و ابعاد و پیامدهای اعمال تحریمها از سوی اتحادیه اروپا بر ضد روسیه کدام هستند؟ در پاسخ به پرسش فوق، این فرضیه مطرح میشود: توسعه سه گانه ناتو، اتحادیه اروپا و اقدامهای سیاسی و اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا در حوزه خارج نزدیک روسیه از مهمترین دلایل بروز تنش میان اتحادیه اروپا و روسیه بوده است. همچنین روش تحقیق استفاده شده در این مقاله روش توصیفی- تحلیلی است.
وقوع بحران اوکراین و بهکارگیری تحریم توسط آمریکا و اروپا علیه روسیه در نتیجه این بحران، نخستین تجربه تحریمهای چندجانبه علیه روسیه پس از جنگ سرد محسوب میشود. در این مقاله به سازوکار تحریمهای ...
بیشتر
وقوع بحران اوکراین و بهکارگیری تحریم توسط آمریکا و اروپا علیه روسیه در نتیجه این بحران، نخستین تجربه تحریمهای چندجانبه علیه روسیه پس از جنگ سرد محسوب میشود. در این مقاله به سازوکار تحریمهای اعمالی علیه روسیه پرداختهشده است بنابراین پرسش مقاله اینگونه خواهد بود؛ مختصات سازوکار تحریمهای غرب علیه روسیه کدام هستند؟ در پاسخ به این پرسش، فرضیه مقاله اینگونه طرح گردید؛ سازوکار تحریمهای غرب علیه روسیه در قالب یک رژیم چندجانبه، دربردارنده اجزای ماهوی، تصمیمگیری و اجرا و نظارت هستند.
در جزء ماهوی دو اصل سیاسی که زیربناهای رژیم چندجانبه تحریم علیه روسیه محسوب میشوند، بررسی شدند؛ نخست، تلاش آمریکا، جهت حفظ جایگاه هژمون در مقابل بازتولید اتحاد جماهیر شوروی در قالب اتحاد اوراسیایی؛ دوم، تلاش اتحادیه اروپا جهت حفظ نظم اروپایی در مقابل مداخلهگرایی روسها. در جزء تصمیمگیری، نهادهای تصمیمگیر در آمریکا شامل رئیسجمهور و کنگره بررسیشدهاند و در اتحادیه اروپا نقش شورای اروپایی و کمیسیون اروپایی و اسنادی که صلاحیت اتخاذ تصمیم در مورد تحریمها را میدهد، مورد واکاوی قرارگرفتهاند و در نهایت در جزء اجرا در مورد آمریکا، وزارت خزانهداری، وزارت خارجه، اداره کنترل داراییهای خارجی و وزارت انرژی و در مورد اتحادیه اروپا، کمیسیون اروپا مورد بررسی قرارگرفته است.
کشور اوکراین در سیاست خارجی روسیه از جایگاه مهمی برخوردار است. موقعیت ژئوپلیتیک خاص اوکراین و وجود اشتراکاتی در فرهنگ و تاریخ، اهمیت این جایگاه را برجستهتر کرده است. به نحوی که اوکراین میتواند با ...
بیشتر
کشور اوکراین در سیاست خارجی روسیه از جایگاه مهمی برخوردار است. موقعیت ژئوپلیتیک خاص اوکراین و وجود اشتراکاتی در فرهنگ و تاریخ، اهمیت این جایگاه را برجستهتر کرده است. به نحوی که اوکراین میتواند با اتخاذ سیاستهای منعطف و عملگرایانه از این موقعیت به عنوان فرصتی برای تأمین منافع ملی استفاده نماید. سوال مقاله این است که بحرانهای سیاسی در اوکراین تا چه حد متأثر از سیاست خارجی این کشور در قبال روسیه و غرب بوده است؟ مفروض نیز چنین است که اتخاذ سیاست خارجی یکجانبهگرایانه به نفع غرب، منجر به بروز بحرانهای متعدد در این کشور شده و منافع ملی و تمامیت ارضی این کشور را به مخاطره انداخته است، همچنان که در جنگ داخلی اخیر نیز مشاهده شد. تحولاتی که از اواخر سال 2013 در اوکراین آغاز شد بار دیگر صبغهای غربگرایانه و ضد روسی داشت. نتیجه آن جنگ داخلی، تجزیه بخش هایی از کشور و تبدیل اوکراین به عرصه رقابتهای روسیه و غرب بوده است.