پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اموال دولتی طی چند مرحله و به روشهای گوناگون به خریداران واگذار شد. افرادی از همین طریق قدرت اقتصادی بالایی به دست آوردند و در پی تحصیل قدرت اقتصادی در صدد اعمال نفوذ ...
بیشتر
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اموال دولتی طی چند مرحله و به روشهای گوناگون به خریداران واگذار شد. افرادی از همین طریق قدرت اقتصادی بالایی به دست آوردند و در پی تحصیل قدرت اقتصادی در صدد اعمال نفوذ سیاسی و دخالت در تصمیمگیریهای کلان کشور برآمدند. این افراد که در اصطلاح الیگارش خوانده میشدند با به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین مجبور به تغییر روش شدند. در اینجا به دنبال پاسخ به این سوال میباشیم که سیاستهای پوتین در قبال این افراد چه بود و چه تغییری در الیگارشی روسیه به وجود آورد. با ایجاد قانون " فاصله برابر " پوتین درصدد احیای قدرت در کرملین و تحدید مزر بین الیگارشها و صاحبان بنگاههای تجاری بزرگ برآمد. پس از آن در واقع الیگارشی به معنای واقعی و نمایان در مناطق و نواحی روسیه به چشم میخورد. البته در سطح فدرال نیز الیگارشی پوتین به شکلی کم جلوهتر، اما وفادارتر از الیگارشی دوره یلتسین وجود دارد.
نام قفقاز شمالی در طول 13 سال اخیر با نام ولادیمیر پوتین گره خورده است به گونهای که در ایام منتهی به انتخابات ریاست جمهوری روسیه بخشی از گزارههای حامیان و منتقدان پوتین معطوف به کارنامه وی در قفقاز ...
بیشتر
نام قفقاز شمالی در طول 13 سال اخیر با نام ولادیمیر پوتین گره خورده است به گونهای که در ایام منتهی به انتخابات ریاست جمهوری روسیه بخشی از گزارههای حامیان و منتقدان پوتین معطوف به کارنامه وی در قفقاز شمالی بود.به عبارتی، عملکرد پوتین در قفقاز شمالی هم مورد توجه کسانی بوده است که اعاده کننده تمامیت ارضی روسیه و بازگرداننده امنیت و ثبات نسبی به قفقاز شمالی میدانند و هم افرادی که وی را مسئول کشانیده شدن حملات شورشیان به مسکو و از سوی دیگر حیف و میل بودجههای روسیه در منطقهای میدانند که واگرایی با تار و پود آن گره خورده است. به هر صورت، بیشک قفقاز شمالی 2012 با قفقاز شمالی 1999 تفاوتهای چشمگیری دارد، اما این بدان معنا نیست که اکنون نظم و امنیت در این منطقه حکمفرما باشد. قفقاز شمالی همچنان در کنترل نیروهای امنیتی روسیه است که از جنس مردم منطقه نیستند و همچنین فساد مالی در حاکمیتهای دستنشانده مسکو در این منطقه موج میزند. هرچند مسکو در پی انجام طرحهای زیرساختی و برنامههای بلندپروازانهای برای بهبود اوضاع منطقه است و چچن به منزله کانون بحران منطقه، ثبات و آبادانی نسبی را تجربه کرده است، اما حاکمیتهای منطقه و به ویژه چچن با مشت آهنین با منتقدان برخورد کردهاند.
از سوی دیگر در طول دو دهه اخیر همواره شواهد و قراینی دال بر دخالت برخی بازیگران و قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در روندها و جریآنهای منطقه مشاهده شده است که متاثر از شرایط و جناحبندیهای بینالمللی به ویژه در برابر روسیه، این نقشآفرینیها با تفاوتهایی تداوم یافته است. شرایط پس از رویداد 11 سپتامبر و یا شرایط پس از جنگ آگوست 2008 از این موارد هستند. اما مساله قفقاز شمالی برای مسکو تنها امنیتی، نظامی و سیاسی نیست و وجوه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جدی را نیز دربرمیگیرد. در واقع، چالشهای پوتین در قفقاز شمالی در دور سوم ریاست جمهوری وی بازهای به گستردگی وجوه متنوع فوقالذکر را در بر خواهد گرفت.
جمهوری چچن در جنوب روسیه در قفقاز شمالی و در مرزهای پرتنش داغستان و جمهوری آذربایجان، شاید مهمترین مشکل سرزمینی روسیه در 18 سال اخیر بود که سرنوشت آن با دیگر جمهوریهای فدراسیون روسیه گره خورده است. از ...
بیشتر
جمهوری چچن در جنوب روسیه در قفقاز شمالی و در مرزهای پرتنش داغستان و جمهوری آذربایجان، شاید مهمترین مشکل سرزمینی روسیه در 18 سال اخیر بود که سرنوشت آن با دیگر جمهوریهای فدراسیون روسیه گره خورده است. از این رو حل شدن یا نشدن مسئله چچن و چگونگی رویارویی روسیه با چچن، سرمشقی است برای مردم دیگر جمهوریهای مسلمان روسیه، تا الگویی از آینده خود را پیش روی آورند. هرچند مسئله چچن و روسیه، نه یک موضوع مربوط به دهههای اخیر یا حتی سده اخیر، بلکه موضوعی تاریخی است که در دوران تزارها نیز مطرح بوده است. در این، مقاله پس از نگاهی به پیشینه روابط عموماً پرتنش روسیه و چچن، تعامل این دو در سالهای پس از فروپاشی شوروی بررسی شده است. سپس دلایل و زمینههای تنش روسیه- چچن و موضع گیری مقامهای روس در این میان نیز مورد کنکاش قرار گرفته است. پرسش اصلی مقاله آن است که خشونت در چچن از چه منبعی تغذیه میشود و نقش دولت روسیه در آن چیست؟ فرضیه پژوهش بیان میدارد که خشونت در چچن از یکسو از رویکرد دولت روسیه به چچن ناشی میشود و از سوی دیگر در تاریخ سرزمین و مردم چچن که همواره درگیر تنشهای قومی- قبیلهای و نیز نبرد با دولتهای مرکز گرا بودهاند، ریشه دارد.
تحولات اوستیای جنوبی در تابستان گذشته، فصل جدیدی را در چالشهای اتحادیه اروپا و ناتو بعد از خاتمة جنگ سرد گشود. ضدحمله گسترده روسیه در پاسخ به عملیات نظامی گرجستان در این منطقۀ ...
بیشتر
تحولات اوستیای جنوبی در تابستان گذشته، فصل جدیدی را در چالشهای اتحادیه اروپا و ناتو بعد از خاتمة جنگ سرد گشود. ضدحمله گسترده روسیه در پاسخ به عملیات نظامی گرجستان در این منطقۀ جدایی طلب، این دو سازمان را در مقابلة مستقیم با کرملین قرار داد، بطوری که نگرانیهای عمیقی را برای ناظرین سیاسی جهان بخصوص ناظران غربی بوجود آورد. حضور کشتیهای جنگی آمریکا در دریای سیاه برای کمکرسانی و در واقع جهت ایجاد جو رعب و وحشت، تهدیدات ناتو و تهدید اتحادیه به برقراری تحریم علیه روسیه هیچیک در عزم مسکو در پیشروی در خاک گرجستان تا 35 کیلومتری تفلیس اثری نگذاشت و بالاخره این بحران به اعلام استقلال دو منطقة جدایی طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی و شناسایی آنها توسط دولت روسیه انجامید. تسلیم موقتی کشورهای غربی در مقابل وضع موجود را میتوان به نوعی عقب نشینی ناتو تعبیر نمود