درگیری نظامی روسیه با گرجستان بر سر مساله اوستیای جنوبی که گرجستان آغاز کننده آن در روز 8 اگوست 2008 بود، رویدادی هم چون 11 سپتامبر را پدید آورده است که در منطقه بحرانی قفقاز ...
بیشتر
درگیری نظامی روسیه با گرجستان بر سر مساله اوستیای جنوبی که گرجستان آغاز کننده آن در روز 8 اگوست 2008 بود، رویدادی هم چون 11 سپتامبر را پدید آورده است که در منطقه بحرانی قفقاز اتفاق افتاده است. منطقه بحرانی قفقاز که حتی پیش از فروپاشی اتحاد شوروی به مرکز درگیریهای قومی بر سر مسائل ادعاهای ارضی و قلمروخواهی بین واحدهای سیاسی (بین کشورها، یا بین دولت مرکزی و مناطق جدایی طلب) تبدیل شده بود، تاکنون در همان وضعیت باقی مانده است. گسترش ناتو بسوی شرق و نزدیکی به مرزهای روسیه، وقوع انقلابهای رنگین، استقرار سپر دفاع موشکی(در لهستان و جمهوری چک)، اعلام آمادگی گرجستان و اوکراین برای پیوستن به پیمان ناتو، همه مواردی است که از سوی روسیه به عنوان تهدیدی علیه مرزهای جنوب غربی و غربی نگریسته میشود. بویژه آنکه در آموزههای نظامی روسیه این قلمروها (قفقاز، آسیای مرکزی و اروپای شرقی) که زمانی جزو قلمرو امنیتی و ملی روسیه در پیرامون آن بشمار میرفتند، اکنون در پیوستن به ساختارهای غربی با هم در رقابت به سر میبرند. روسیه در پیرامون مرزهای شکننده خود ناظر حضور بیگانگانی است که امنیت ملی روسیه را در نظر نمیگیرند و اقدامات تحریک آمیز انجام میدهند.
حمله گرجستان به اوستیای جنوبی و کشتن تعدادی از سربازان حافظ صلح روسی مستقر در منطقه حایل آتش بس بین جدایی طلبان و دولت مرکزی، روسیه را به واکنش تند، سریع، گسترده و مخرب واداشت. روسیه با این اقدام نشان داد که میخواهد در عرصه بین الملل از یک دولت ناظر و کم توان به دولتی قدرتمند و تاثیرگذار تبدیل شود.
تحولات اوستیای جنوبی در تابستان گذشته، فصل جدیدی را در چالشهای اتحادیه اروپا و ناتو بعد از خاتمة جنگ سرد گشود. ضدحمله گسترده روسیه در پاسخ به عملیات نظامی گرجستان در این منطقۀ ...
بیشتر
تحولات اوستیای جنوبی در تابستان گذشته، فصل جدیدی را در چالشهای اتحادیه اروپا و ناتو بعد از خاتمة جنگ سرد گشود. ضدحمله گسترده روسیه در پاسخ به عملیات نظامی گرجستان در این منطقۀ جدایی طلب، این دو سازمان را در مقابلة مستقیم با کرملین قرار داد، بطوری که نگرانیهای عمیقی را برای ناظرین سیاسی جهان بخصوص ناظران غربی بوجود آورد. حضور کشتیهای جنگی آمریکا در دریای سیاه برای کمکرسانی و در واقع جهت ایجاد جو رعب و وحشت، تهدیدات ناتو و تهدید اتحادیه به برقراری تحریم علیه روسیه هیچیک در عزم مسکو در پیشروی در خاک گرجستان تا 35 کیلومتری تفلیس اثری نگذاشت و بالاخره این بحران به اعلام استقلال دو منطقة جدایی طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی و شناسایی آنها توسط دولت روسیه انجامید. تسلیم موقتی کشورهای غربی در مقابل وضع موجود را میتوان به نوعی عقب نشینی ناتو تعبیر نمود
ظهور بحران در منطقة اوراسیا برای بسیاری از ناظران سیاسی رویدادی غیرمنتظره نبود. با اینحال بروز این بحران علاوه بر آن که در ادبیات سیاسی و رسانهای به آغاز جنگ سردی دوباره تعبیر گردید؛ پرسشهای متفاوتو ...
بیشتر
ظهور بحران در منطقة اوراسیا برای بسیاری از ناظران سیاسی رویدادی غیرمنتظره نبود. با اینحال بروز این بحران علاوه بر آن که در ادبیات سیاسی و رسانهای به آغاز جنگ سردی دوباره تعبیر گردید؛ پرسشهای متفاوتو زمینههای جدیدی را برای تحلیل در عرصة روابط بین الملل برجای نهاد. یکی از زمینههای پیش رو، تفاوتهای ماهوی بازیگران عرصة این بحران، محتوای منازعه و اهداف این بازیگران در مدیریت این بحران بود. مقالة پیش رو اعتقاد دارد که بر خلاف مرزبندیهای لرزان، گسست پذیر، قابل معامله و تاریخیِ ایدئولوژیها، که در مقاطع تاریخی خاص امکان بروز تنشهای سیاسی و نظامی را موجب میگردند، بروز تعارضهای ساختاری و مستمر را میتوان فارغ از هرگونه دغدغة ایدئولوژیک و در پی نزاع بر سر منافع محسوس دولتهای ملی، همواره انتظار داشت. فراتر از آن؛ میتوان مدعی شد که اساساً در بسیاری از مقاطع تاریخی، بحرانهای ناشی از شکافهای ایدئولوژیک در واقع روایتگر تعارض دولتها در منافع محسوسی است که خود را در چهرة ایدئولوژیها فرافکنی کردهاند. فروپاشی اتحاد شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، زمینة بروز تعارضهای ایدئولوژیک غرب - شرق را از میان برداشت، اما منابع عقلانی این تعارضها که براساس منافع ملیِ محسوس موجودند، همچنان می توانند منشا چالش باشند. فرض ما بر آن است که ظهور بحران در گرجستان نشانه جابجایی در پارادایم منازعه، از منازعهای ایدئولوژیک به منازعه ای عقلانی، براساس مدل هزینه- فایده است. از این رو، بحران گرجستان گونهای بازتولید عقلانی جنگ سرد بدون ایدئولوژی است.
نزاع میان روسیه و گرجستان در منطقه استیا در آگوست 2008، از نظر گفتمان رسانهای و عملیات روانی، بیان کننده دو بینش رسانهای است. اولی مبتنی بر«متقاعدسازی» هدفمند و جهتگیری شده برای مدیریت افکار ...
بیشتر
نزاع میان روسیه و گرجستان در منطقه استیا در آگوست 2008، از نظر گفتمان رسانهای و عملیات روانی، بیان کننده دو بینش رسانهای است. اولی مبتنی بر«متقاعدسازی» هدفمند و جهتگیری شده برای مدیریت افکار عمومی است که پیشینه آن بر دستاوردهای مراکز پژوهشی و تجربیات کارشناسان غربی عملیات روانی در چند دهه اخیر استوار میباشد و به عنوان حامی گرجستان در مقابل روسیه عمل میکند. تفکر دوم، ریشه در نظام ارتباطی و رسانهای با ساختار کاملاً دولتی، یکسویه و غیرپویاست که به صورت تک بعدی مدیریت میشود و از قدرت جریان سازی منعطف و اقتضاگرا برخوردار نیست این بینش همچنان تحت تأثیر فرهنگ رسانهای به جای مانده نظام کمونیسم است و مانع از آن میشود تا روسیه در فرآیند تولید، پردازش و توزیع پیام و تحلیل آثار آن متناسب با عصر نوین رسانهای و در یک جنگ اطلاعاتی، اقدام کند.
به غیر از کشور ارمنستان دو کشور گرجستان و جمهوری آذربایجان دارای تنوع قومی با ساختار فرهنگی متفاوت هستند امری که حاکمیت یک قوم را با چالشهای ...
بیشتر
به غیر از کشور ارمنستان دو کشور گرجستان و جمهوری آذربایجان دارای تنوع قومی با ساختار فرهنگی متفاوت هستند امری که حاکمیت یک قوم را با چالشهای فراوان روبرو خواهد ساخت. گرجیها به دلیل ساختار فرهنگی و مدنیت قوی و همچنین سابقه خودگردانی محلی، آمادگی بیشتری برای تعامل با دیگر اقوام دارند با این وجود قومیتهای ارمنی، آذری، اوستی، آبخازی، آجاری و بازگشت ترکهای مسختی، گرجستان را در بحران عمیقی فرو خواهد برد. این مقاله با تکیه بر آمارهای منابع معتبر و تحقیق میدانی انجام شده[1] قصد تبیین موضوع آسیب پذیری گرجستان از این بحران قومی را دارد.
2. نگارنده در اواخر خرداد و اوایل تیرماه 1387 برای تحقیق میدانی در گرجستان حضور یافت.
یکی از موضوعات مطرح بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در مورد تحولات سیاسی اجتماعی برخی از کشورها است که در قالب انقلابهای "نرم" یا بدون خشونت شکل گرفته است. برخی ...
بیشتر
یکی از موضوعات مطرح بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در مورد تحولات سیاسی اجتماعی برخی از کشورها است که در قالب انقلابهای "نرم" یا بدون خشونت شکل گرفته است. برخی از این انقلاب ها به طور مشخص با مداخله آمریکا صورت گرفته است. انقلاب موسوم به "رز" در گرجستان علت اصلی سقوط دولت شواردنادزه درپی انتخابات سال 003 2 بود. نکتهای که حائز اهمیت است نقش مسائل داخلی گرجستان نظیر بحران حکومت داری و مشکلات اقتصادی به همراه جدایی طلبی قومیت ها که تمامی آنها ناشی از عدم طی فرایند دولت ملتسازی در گرجستان است و چگونگی دخالت ایالات متحده و هدایت انقلاب رنگی در این کشور با استفاده از بحرانهای داخلی است.
این مقاله به بررسی نقش دو عامل ساختاری و کارگزاری در وقوع انقلاب رنگی در گرجستان میپردازد.