فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تغییرات بنیادینی در ساختار سامانه بینالمللی پدید آورد. این امر زمینهساز آن شد تا در سالهای نخستین هزاره نوین، همگان درباره "جهانی شدن" ارزشها و هویتها و بازسازی منافع ...
بیشتر
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تغییرات بنیادینی در ساختار سامانه بینالمللی پدید آورد. این امر زمینهساز آن شد تا در سالهای نخستین هزاره نوین، همگان درباره "جهانی شدن" ارزشها و هویتها و بازسازی منافع مشترک در جامعه جهانی سخن گویند.
از این رو در دهه 90رهیافت نوین "سازنده گرایی"[1] در ادبیات روابط بینالملل شکل گرفت و از منظری جامعه شناختی به مطالعه سیاست جهانی پرداخت. بر این پایه، هویتها از اهمیت ویژهای برخوردار هستند چرا که آنها به تعریف منافع کشورهای گوناگون مینشینند و آنان را به سوی همگرایی یا واگرایی سوق میدهند.
در این نوشتار تلاش خواهد شد تا بر پایه رهیافت سازندهگرایی در تحلیل روابط بینالملل، نقش گوناگونیهای هویتی در شکلدهی به منافع بازیگران مختلف در افغانستان با تاکید بر سه بازیگر اصلی یعنی ایران، افغانستان و سازمان ناتو، بررسی شوند.
هدف اصلی در این نوشتار، فهم ملاحظات ایران درباره حضور ناتو در افغانستان است. بر پایه این پرسش اصلی، نویسنده تلاش خواهد کرد تا تاثیر حضور ناتو در افغانستان بر امنیت ملی ایران را در سه سطح روابط دو جانبه ایران و افغانستان، روابط منطقهای ایران و تعاملات جهانی این کشور بررسی نماید.
[1]. Constructivism
در این مقاله سعی شده است که با استفاده از نظریه پیوستگی جیمز روزنا به تحلیل جهتگیری فدراسیون روسیه در قبال دریای خزر پرداخته شود. سؤال اصلی این مقاله این است که در میان عوامل تاثیر گذار بر سیاست خارجی ...
بیشتر
در این مقاله سعی شده است که با استفاده از نظریه پیوستگی جیمز روزنا به تحلیل جهتگیری فدراسیون روسیه در قبال دریای خزر پرداخته شود. سؤال اصلی این مقاله این است که در میان عوامل تاثیر گذار بر سیاست خارجی روسیه کدام متغیر بیشترین تاثیر را بر شکلدهی به رفتار سیاست خارجی روسیه داشته است؟ مفروض این مقاله آن است که رویکرد روسیه به حوزه دریای خزر و مسائل آن رویکردی استراتژیک است به گونهای که روسیه در تلاش است که از اهرم دریای خزر به منظور تحقق اهداف کلان منطقهای و بین المللی خویش بهره جوید. فرضیه اصلی این مقاله آن است عامل نظام بین الملل بیشترین تاثیر را در سیاست منطقهای روسیه در قبال دریای خزر داشته است به گونهای که تحت تاثیر این عامل سیاست خارجی روسیه با گذار استراتژیک رو به رو بوده است. اولین گذار از سیاست منفعلانه به سیاست فعال اقتصادی و دومین گذار از سیاست فعال اقتصادی به کنشگری فعالانه نظامی و امنیتی بوده است.
آسیا به رغم برخورداری از برخی مولفههای قدرت نظیر سرزمین، جمعیت و بازارهای وسیع، سهم اندکی در سیاست و اقتصاد جهانی دهههای گذشته داشته است.با این همه، امروزه قاره کهن از رهگذر توسعه اقتصادی تاریخی خود ...
بیشتر
آسیا به رغم برخورداری از برخی مولفههای قدرت نظیر سرزمین، جمعیت و بازارهای وسیع، سهم اندکی در سیاست و اقتصاد جهانی دهههای گذشته داشته است.با این همه، امروزه قاره کهن از رهگذر توسعه اقتصادی تاریخی خود مجدداً به مرکز تاریخ جهان بازگشته و به عنوان یک بازیگر جهانی از نقشی تعیین کننده در نظام بین الملل برخوردار شده است. همگرایی منطقهای روند و بعدی دیگر از سیاست آسیایی است که به ارتقاء جایگاه بین المللی این قاره مدد رسانده است. به همین سبب، یکی از پرسش های مهم مناظرههای بین المللی جاری این قاره به "امکان یا امتناع همگرایی قاره ای" درآسیا مربوط میشود.
نگارندگان در پاسخ به این پرسش به بازنگری روایت های مختلف منطقهگرایی درآسیا و چشم انداز قارهای این فرایند پرداختهاند. برمبنای یافتههای این مقاله، کشورهای آسیایی از منابع و انگیزههای کافی برای تمهید مقدمات همگرایی قارهای پایدار از رهگذر برقراری نسبت معنادار بین تجربههای منطقه گراییهای مختلف درآسیا برخوردار میباشند. به همین سبب، همگرایی آسیایی یک امکان برای آسیاییها در دورانی محسوب میشود که به "سده آسیایی" شهرت یافته است.
از زمان وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 و لشکرکشی آمریکا برای اشغال افغانستان، تاکنون پاکستان به عنوان پیش قراول سپاه نبرد علیه بنیادگرایی و سرپل عملیات نظامی علیه طالبان و القاعده مطرح شده است. در همین راستا، ...
بیشتر
از زمان وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 و لشکرکشی آمریکا برای اشغال افغانستان، تاکنون پاکستان به عنوان پیش قراول سپاه نبرد علیه بنیادگرایی و سرپل عملیات نظامی علیه طالبان و القاعده مطرح شده است. در همین راستا، آمریکااولویتهای سیاست خارجی خود را در روابط با پاکستان که موجب انعقاد تحریمهایی بر اثر آزمایش اتمی و حکومت نظامی در پاکستان شده بود را لغو نموده و به بازتعریف روابط با این کشور پرداخته است.
جایگاه ویژه اسلامآباد در مبارزه علیه تروریسم، علت تغییر موضع واشنگتن میباشد. حال سؤالی که این مقاله در مقام پاسخگویی به آن برآمده، این است که دلایل اهمیت پاکستان در مبارزه علیه تروریسم چه میباشند؟ در این راستا، فرضیه پژوهش حاضر این میباشد که ارتباط مدارس مذهبی افراطی پاکستان با طالبان و جایگاه این مدارس در گسترش آموزههای افراطی؛ نفوذ و حضور طالبان و سایر تروریستها در مناطق خودمختار قبیلهای[1]پاکستان؛ ارتباط گروههای تروریستی پاکستان با طالبان و القاعده؛ پیوندهای موجود میان سازمان امنیت و اطلاعات ارتش پاکستان[2] با گروههای تروریستی و طالبان؛ بهمثابه دلایل اهمیت پاکستان در فرایند مبارزه با تروریسم محسوب میگردد که نیاز بیش از پیش به بایستگی همکاری این کشور با ائتلاف ضد تروریسم از زمان 11 سپتامبر 2001 تا زمان حاضر را مطرح نموده است به طوری که بدون همکاری پاکستان، هرگونه عملیات علیه تروریستها تقریباً بینتیجه خواهد ماند.
[1]. Federally Administered Tribal Areas (FATA)
[2].Inter- Services Intelligence (ISI)
جمهوری ازبکستان تنها کشور منطقه آسیای مرکزی است که طی دو دهه گذشته رویکردی کاملاً متغیر را در عرصه سیاست خارجی به نمایش گذاشته است. رویکرد سیاست خارجی ازبکستان همواره بین همراهی و یا تقابل با فدراسیون ...
بیشتر
جمهوری ازبکستان تنها کشور منطقه آسیای مرکزی است که طی دو دهه گذشته رویکردی کاملاً متغیر را در عرصه سیاست خارجی به نمایش گذاشته است. رویکرد سیاست خارجی ازبکستان همواره بین همراهی و یا تقابل با فدراسیون روسیه و ایالات متحده آمریکا متغیر بوده است. شرایط یاد شده، این پرسش مهم را پیش میآورد که علت اصلی اتخاذ این رویکرد متغیر در سیاست خارجی ازبکستان چیست و این امر چه پیامدهای منطقهای و بینالمللی را به دنبال داشته است؟ به منظور پاسخ به این پرسش، مقاله پیشرو، با بهرهگیری « نظریه پیوستگی» جیمز روزنا به بررسی علل و عوامل این تغییر در دو سطح تحلیل محیط داخلی و محیط بینالمللی میپردازد و با در نظرگرفتن ازبکستان به عنوان یک جامعه توسعه نیافته از حیث اقتصادی و بسته از نظر سیاسی و نیز یک قدرت کوچک (در سطح نظام بینالملل) به این نتیجه رسیده است که دو عامل فرد (شخصیت و رویکرد اقتدارگرایانه اسلام کریماف) و محیط بینالمللی (اختلافها در آسیای مرکزی و رقابت روسیه و آمریکا)، بیش از سایر عوامل (نقش، حکومت و جامعه) در شکلگیری یک سیاست خارجی متغیر در جمهوری از بکستان نقش ایفا نموده است. اتخاذ این نوع سیاست خارجی از سوی تاشکند، پیامدهای مهمی چون تخریب وجهه ازبکستان به عنوان یک متحد قابل اعتماد، تشدید اختلافهای ازبکستان با کشورهای منطقه آسیای مرکزی، تضعیف سازمان پیمان امنیت جمعی، واگرایی در سازمان همکاری شانگهای و تشدید رقابت بین چین و روسیه با آمریکا در آسیای مرکزی را در پی داشته که بر تداوم شرایط ناپایدار امنیتی در منطقه آسیای مرکزی بسیار موثر بوده است.
در این مقاله فرایند دولتسازی در جمهوریهای قفقاز جنوبی پس از استقلال آنها در سال 1991، تاکنون مورد بررسی قرار گرفته است. این کشورها افزون بر حل مسائلی که در فرایند سخت و پیچیده دولتسازی پیش می آید، ناگزیر ...
بیشتر
در این مقاله فرایند دولتسازی در جمهوریهای قفقاز جنوبی پس از استقلال آنها در سال 1991، تاکنون مورد بررسی قرار گرفته است. این کشورها افزون بر حل مسائلی که در فرایند سخت و پیچیده دولتسازی پیش می آید، ناگزیر هستند با مشکلات به جای مانده از دوره کمونیستی مثل اقتصاد متمرکز و ناکارآمد و مسائل قومی و مرزی مبارزه کنند، از این نظر، مسئولیت مضاعفی بر عهده رهبران آنها است؛ در حالی که در دو دهه اخیر این جمهوریها موفقیت قابل توجهی در این زمینه به دست نیاوردهاند و از نفوذ سرزمینی ناقص، جدایی طلبی، عدم یکپارچی، حل نشدن بحران هویت و ساختار نهادی نامناسب رنج بردهاند. با وجود تجربه مشترک کشورهای منطقه در ناتوانی از پشت سر گذاشتن مطلوب فرایند دولتسازی، با این حال هر کدام از این کشورها پیشرفت متفاوتی در این زمینه داشتهاند؛ در شرایطی که جمهوری ارمنستان با بهره مندی از مزایایی مثل هویت یک پارچهتر و حمایت خارجی، عملکرد بهتری داشته است، گرجستان با مشکلات قومی، جنگ و جدایی 20 درصد از خاک آن ضعیفترین عملکرد را در زمینه دولتسازی از خود نشان داده است. دولت آذربایجان هرچند بحرانهای متعددی را تجربه کرده و همچنان از ضعف نهادهای دموکراتیک رنج میبرد ولی به دلیل وسعت بیشتر، امکانات، منابع و جمعیت بیشتر ظرفیتهای بیشتری در این عرصه خواهد داشت.
«تحولات عربی» نه تنها سبب بروز تحولات اجتماعی- سیاسی قابل ملاحظه در کشورهایی که در آن انقلاب رخ داده، گردید، بلکه معادلات منطقهای و بینالمللی را نیز با تغییرات ملموسی مواجه کرده است. ...
بیشتر
«تحولات عربی» نه تنها سبب بروز تحولات اجتماعی- سیاسی قابل ملاحظه در کشورهایی که در آن انقلاب رخ داده، گردید، بلکه معادلات منطقهای و بینالمللی را نیز با تغییرات ملموسی مواجه کرده است. در این بین، روسیه با تأکید بر دستکاری هدفمند این تحول از سوی غرب با اهداف ژئوپلیتیکی- امنیتی جهت تغییر بلندمدت نقشه خاورمیانه به ضرر سایر بازیگران از جمله مسکو است، بر آن شده تا با اتخاذ موضعی مستقل، توان ایفای نقش متوازن کننده در برابر غرب را به کشورهای منطقه و غربیها ثابت کند.
البته این نگاه و تالی موضعگیریهای سختگیرانه، موید آن است که بهرغم برخی تحولات مثبت، هنوز دیدگاههای سختانگار، اما تا حدودی متعادل شده سنتی به مقوله قدرت و حوزههای نفوذ، تاثیر خود را بر رفتارهای خارجی روسیه حفظ کردهاند. صرفنظر از عوامل مختلف و با توجه به داشتههای عینی اندک روسیه برای همآوردی با قدرت شبکهای غرب، متغیر روانشناختی بودن به عنوان یک «قدرت بزرگ» بیشترین تاثیر را در شکلبست سیاست خاورمیانهای جدید روسیه و نوع مواجهه آن با «تحولات عربی» داشته است.